dis

/ˈdɪs//ˈdɪs/

(اسطوره ی یونان)، دیس (خدای جهان مردگان که او را: pluto هم می نامیدند)، پیشوند:، دور، سوا، جدا، پرا [disperse]، محروم کردن، اخراج کردن [disfrok ـ disbar]، زدا، نا - [disappear]، مخالف کردن، معکوس کردن، وا، وارون [disable]، فرو، مخفف:، تخفیف (قیمت)، دوری

جمله های نمونه

1. Everyone who came into contact with Di felt better for knowing her.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که با دی در تماس بودند از شناختن او احساس بهتری داشتند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که با Di تماس گرفته بودند بهتر می دانستند که او را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The child repeated the nonsense syllables 'boo di doo doo'.
[ترجمه گوگل]کودک هجاهای مزخرف "بو دی دوو" را تکرار کرد
[ترجمه ترگمان]این کلمات بی معنی و بی معنی را تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They lost touch when Di got married and moved away.
[ترجمه گوگل]وقتی دی ازدواج کرد و از آنجا دور شد، ارتباط خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]وقتی دی دی ازدواج کرد و به راه افتاد، آن ها دست از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Di Pietro, 4 has been flirting with the idea of a political career.
[ترجمه گوگل]دی پیترو، 4 ساله، با ایده یک حرفه سیاسی معاشقه کرده است
[ترجمه ترگمان]دی Pietro ۴ در حال لاس زدن با ایده یک شغل سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Santa Maria di Castellabate is barely mentioned in guidebooks; therein lies its charm.
[ترجمه گوگل]سانتا ماریا دی کاستلابات به سختی در کتاب های راهنما ذکر شده است جذابیت آن در آن نهفته است
[ترجمه ترگمان](سانتا ماریا دی Castellabate)به سختی در کتاب های راهنما ذکر شده است؛ در آن افسون آن نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you believe in nuclear dis - armament?
[ترجمه گوگل]آیا شما به خلع سلاح هسته ای اعتقاد دارید؟
[ترجمه ترگمان]سلاح هسته ای رو باور می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Former investigating prosecutor Antonio Di Pietro faces charges he abused his.
[ترجمه گوگل]آنتونیو دی پیترو، دادستان بازپرس سابق، با اتهاماتی مواجه است که از او سوء استفاده کرده است
[ترجمه ترگمان]آنتونیو دی پیترو، دادستان سابق تحقیق، با اتهاماتی روبرو می شود که وی از وی سو استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Buckingham Palace said Di wanted to tighten her belt along with everyone else.
[ترجمه گوگل]کاخ باکینگهام گفت که دی می‌خواست کمربندش را همراه با بقیه ببندد
[ترجمه ترگمان]کاخ باکینگهام گفت که دی قصد دارد کمربندش را در کنار هر کس دیگر محکم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In i 72 for example, floods devastated farmland around Pinerolo and in the Val di Susa.
[ترجمه گوگل]برای مثال، در سال 72، سیل زمین های کشاورزی اطراف پینرولو و وال دی شوسا را ​​ویران کرد
[ترجمه ترگمان]به طور مثال، در سال ۷۲، سیل زمین های کشاورزی در اطراف Pinerolo و in di شوش را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He went on to acquire titles and estates, becoming conte di Buttigliera and seigneur of Saint-Thomas-de-Coeur.
[ترجمه گوگل]او به کسب عناوین و دارایی‌ها ادامه داد و تبدیل به Conte di Buttigliera و Seigneor Saint-Thomas-de-Coeur شد
[ترجمه ترگمان]به دنبال کسب القاب و املاک رفت، و به conte دی Buttigliera و ارباب سن - de رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alex Garland's cult novel 'The Beach' was later made into a film starring Leonardo di Caprio.
[ترجمه گوگل]رمان کالت الکس گارلند «ساحل» بعداً به فیلمی با بازی لئوناردو دی کاپریو تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]رمان \"الکس\" (Alex Garland)در سال بعد در فیلمی با بازی لیوناردو دی Caprio ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ex-Guards officer, who had a five-year fling with Di, wants thousands of pounds.
[ترجمه گوگل]افسر سابق گارد، که پنج سال با دی درگیری داشت، هزاران پوند می خواهد
[ترجمه ترگمان]افسر سابق گارد قدیم که بیش از پنج سال داشت، هزار پوند پول می خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Di Driver brought along some photographs taken just over a year ago.
[ترجمه گوگل]دی درایور چند عکس را که بیش از یک سال پیش گرفته شده بود به همراه آورد
[ترجمه ترگمان]\"دی گرداننده\" چند عکس را که درست در یک سال پیش گرفته شده بود، به همراه آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A grateful Di rewarded him with expensive presents - including a diamond-studded tie-pin and a gold and silver alarm clock.
[ترجمه گوگل]یک دی سپاسگزار با هدایای گران قیمت به او پاداش داد - از جمله یک سنجاق کراوات با میخ الماس و یک ساعت زنگ دار طلایی و نقره ای
[ترجمه ترگمان]یک نفر سپاسگزار، با هدایای گران قیمتی - از جمله یک سنجاق کراواتی مزین به الماس و یک ساعت زنگ طلا و نقره، به او پاداش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However Di was said to be furious about the tapes, which a book says are of her voice.
[ترجمه گوگل]با این حال گفته می شود که دی از نوارهایی که یک کتاب می گوید مربوط به صدای او هستند عصبانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، به دی گه ای گفته شد که نسبت به این نوارها که یک کتاب می گوید از صدای او عصبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Distance
موضوع: عمومی
کلمه ی Dis که روی بسیاری از دستگاه ها حک شده، به معنی فاصله و طول (Distance) می باشد. برخی از این دستگاه ها عبارتند از: تردمیل، دوچرخه و...

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) show disrespect toward another person; insult someone, belittle another person (also diss)
un- (prefix that shows that an action is being reversed)
dis- is added to words to form other words which refer to an opposite process, quality, or state.

پیشنهاد کاربران

روشِ ترگویه یِ پیشوندِ " dis ، de " از زبانهایِ اروپایی به زبانِ پارسی:
این ترگویه سازی کارکردی است:
1 - چنانچه پیشوندِ " dis" از زبانهایِ اروپایی در نقشِ نفی ساز بکار آید بمانندِ " discover "، ما در زبانِ پارسیِ پیشوندِ " پَد، پاد" را بکار خواهیم گرفت. ( در زبانِ پارسی پیشوندهایی همچون " آ " ، " اوی، اپی، ابی" نیز در نقش منفی ساز هستند، پس می توانند بکار آیند. )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - چنانچه پیشوندِ " dis " از زبانهایِ اروپایی در نقشِ " جدایِش، پخشندگی" بکار آید، ما در زبانِ پارسی از پیشوندِ " گُ/وی" بهره خواهیم برد چنانکه در واژگانی همچون " گسستن، گسیختن و . . . " می توان دید.
3 - چنانچه پیشوندِ " dis" در نقش " دوری، دورشوندگی" بکار آید، ما در زبانِ پارسی از پیشوندِ " گُ. وی" بهره خواهیم گرفت چنانکه در واژه " گُستردن، گُستراندن" داریم.

This is a short form of the word “disappointment” and is often used as a slang term to express a sense of letdown or dissatisfaction.
این شکل کوتاه کلمه "ناامیدی/disappointment" است و اغلب به عنوان یک اصطلاح عامیانه برای بیان احساس ناامیدی یا نارضایتی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

I was really looking forward to the concert, but it was such a dis.
The movie was a total dis. I expected it to be much better.
I had high hopes for the new restaurant, but it was a dis.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-disappoint/
Dis در اساطیر رومی ایزد جهان زیرین است
و
pluto در اساطیر یونان خدای جهان زیرین است.
تقریبا هر دو با هریمن نزدیکی دارند
در بختیاری disهمان دش با کسره دال میباشد و به معنای متضاد و خلاف آمده چنانچه هنوز دشمن را با همان کسره دال میگویند و اینک ناز کردن یک زن بختیاری به نوزاد خردسالش . انجا که با ناز می سراید: دردس به بنگش بزنه. به چند تا دش دش بزنه. ) شهریار بابادی نیاکان
. ، ،
as prefix it means not to do smt

Exm
Disagree
Disused
آشنایی با پیشوندِ "وی/ گُ" در زبانِ پارسی:
پیشوندِ کارواژه یِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ dis در زبانهای اروپایی دارد ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ انگلیسی de و di نیز می باشند ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کاربردِ پیشوندِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی:
1 - این پیشوند نشانگرِ "ضدیت ( =پادسویی، همیستاری ) ، دفع شَوَندگی، دوری، جدایی" یا opposition ( =ضدیت، همیستاری ) است. ریختِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ پارسی "بی" می باشد که درست بمانندِ "dis" در بسیاری جاها عاملِ نفی کننده است ( دگرگونیِ آوایی ( و/ب ) در زبان پارسی رواگمند بوده است ) . در زبان پارسی واژگانی همچون بیکار، بیسواد، بیچاره و. . . و در زبانهای اروپایی واژگانی همچون disagree، disbelief و. . . گویایِ آن است.
2 - نشاندهنده یِ "تمایز، برتری، جدایی، وجه تمایز قائل شدن، جورِ دیگر بودن، تمیز دادن، تشخیص دادن" که در واژگانی همچون "گُزیدن"، "گُزینش" و. . . در زبانِ پارسی و "ویزیهیستن" به چمِ "تمیز دادن، تشخیص دادن، جدا کردن" در پارسیِ میانه و واژگانی همچون distinction، distinguish و. . . در زبانهای اروپایی است.
ریختِ کهن ترِ کارواژه یِ " گُزیدن"، "ویچیدن" به چمِ " تمیز دادن، جدا کردن، برگزیدن" بوده که از پیشوندِ "وی" به همراه کارواژه یِ "چیدَن" ساخته شده است. دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز ) نیز در زبانهای ایرانی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
3 - نشاندهنده یِ " گُسترانندگی" در واژگانی همچون گُستردَن، گُسترش و. . . . در زبان اوستایی "ستر " به چمِ "گُستردَن" بوده و پیشوندِ " وی/گُ" پس از چسبیدن به واژه یِ " ستر" همان کارایی را قوت می بخشد. "وی" در زبانِ اوستایی در قالبِ کارواژه به چمِ " گُستَردَن" نیز بوده است. ( " وی " در کارواژه "ویستردن/گُستردن" به چمِ " دور شدگی و گسترش" بکار رفته است؛ آنرا با واژه destroy که ساخته شده از پیشوندِ de ( ریختِ دیگرِ dis ) و stroy که همریشه با واژه "ستر" در زبان اوستایی است، مقایسه کنید ( دو کارواژه با ریختِ یکسان ولی با دو برداشتِ ناهمسان. )
4 - نشاندهنده یِ "پخش کنندگی یا پخش شوندگی، پراکندگی، باز شوندگی" که در واژگانی همچون distribute، distribution در زبانهای اروپایی و کارواژه "ویشکوفتن ( وی. شکُفتَن ) " در پارسیِ میانه به چمِ" از تخم درآمدن" می باشد یا هنگامیکه " غنچه یِ گُلِ سربسته، باز می شود" آنرا بکار می بریم. واژگانی همچون " ویشادَن/گُشودن"، "وییافتن" به چمِ "بازکردن ( دهان ) "، "ویشینجیدن" به چمِ " زهر پاشیدن یا پرآکندنِ زهر" و. . . .
5 - نشاندهنده یِ "تقسیم کردن، جداکردن" که در واژگانی همچون "ویشکیدن" به چمِ "جداکردن، تقسیم کردن"، "ویساندن" به چمِ "جدا کردن"، ویسیستَن ( شکستن ) /گُسستَن" و واژگانی همچون division در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
6 - نشاندهنده یِ "جدایش، جابجایی، دوری، فاصله داشتن" که در واژگانی همچون "ویهیستَن " به چمِ "جابجا کردن"و واژگانی همچون " distance" و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
7 - نشاندهنده یِ " آسیب زدن یا آسیب رساندن، خراب کردن، ویرانی و نابودی" که در واژگانی همچون "ویرانیدن"، " ویموشتَن" به چمِ " آسیب زدن، خراب کردن"، "ویناهیدن" به چمِ " نابود و تباه کردن"، " ویکندن" به چمِ "ویران کردن"، "ویزوستن، ویزودن/گزاییدن" به چمِ " آسیب رساندن" در واژه ای همچون گَزَند"، و واژگانی همچون destroy و. . . در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
8 - نشاندهنده یِ " آرایشمندی، ترتیب، نظم" ( arrangment - order ) که در واژگانی همچون "ویراژیدن"، " ویراستَن وهمچنین کارواژه یِ "ویناردَن/گُناردن" به چمِ "مرتب کردن، منظم کردن" دیده می شود و در زبانهای اروپایی می توان به واژه یِ discipline اشاره کرد.
9 - نشاندهنده یِ " رایزنی و مشورت، بررسی، چاره جویی" که درواژگانی همچون " ویزیرینیدن/ویچیرینیدن" به چمِ "فتوی دادن، حکم کردن"، "ویزیر یا وَزیر"، "ویچاردن/گُزاردن"، " گُزیر، گُزیردَن ( =چاره جُستن ) "، "ویزوستن" به چمِ "پژوهیدن، بررسی کردن" و در واژگانی همچونdeliberation، discussion و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
همچنین واژگانِ دیگری همچون "ویشُفتَن" در زبانِ پارسی میانه وجود داشته که با واژه یِ "disturb" در زبانهای اروپایی همچم است. در واژه " آشفتن"، " آ" پیشوند و " شُفتن" کارواژه است که در اینجا با پیشوندِ "وی" همراه شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به روشنی فتادهایِ ( =مواردِ ) بالا با یکدیگر در بسیاری جاها همپوشانی دارند و می توان آنها را به فتادهایِ ( =مواردِ ) کمتر فروکاست و دامنه یِ آنها را تنگتر کرد. برای نمونه فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 ازنظر کاربردی همپوشانی دارند ولی پیوندِ فتادهایِ 7، 8، 9 با یکدیگر یا با فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 نیازمندِ بررسی بیشتر است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
در نبیگِ "فرهنگ واژه های اوستا" در رویه هایِ 1331 تا 1333، "وی" هم در قالبِ "کارواژه" و هم در قالبِ " پیشوند" آمده است:
" وی " در قالبِ "کارواژه" به چمِ
1 - پیگیری کردن، گُریختن، افتادن2 - پخش کردن3 - سرتاسر گُستردن4 - دنبال کردن، فرار کردن
آمده است.
" وی" در قالبِ "پیشوند" به چمِ
1 - جز، بی، جدا، جوردیگر، جداگانه، همیستار2 - دو تا، دولا ( two fold )
آمده است.
مطابقتِ "وی" در فِتادهایِ 1 تا 9 با " وی"در نبیگِ فرهنگ واژه هایِ اوستا کارِ آسانی است. تنها به این نکته بسنده می کنم که "وی" به چمِ " گُریختن" بازنمایی کننده یِ "دورشَوَندگی" در فتادهایِ بالا است.

dis در زبانهای اروپایی پیشوند منفی ساز است که با پیشوندِ ( ( دُش ) ) پارسی از یک بن و ریشه می باشد مانند: دُشمن ( دش/من ) ، دشنام ( دش/نام ) ، دشوار ( دشخوار:دش/خوار ) ، دژآهنگ ( دُژ یا دُش/آهنگ ) و. . . این یک پیشوند بسیار کهن در زبان پارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

دگرگونی آوایی ( ش ) و ( س یا s ) در زبانها بسیار دیده می شود. ( دُش و دیس ( dis ) )

dis یه پیشونده که جمله رو منفی میکند
توهین و بی حرمتی کردن

بی احترامی کردن
Don't dis/diss me man
غیر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس