directrix

/dɪˈrektrɪks//dɪˈrektrɪks/

معنی: سهمی، هادی، مدیره، خط راهنما
معانی دیگر: (هندسه) هادی (برش های مخروطی)، خط هادی، منحنی هادی، راهنما، (نادر) مدیره، مدیر (مونث)، سامانگر

جمله های نمونه

1. directrix parabola
راهنمای سهمی

2. The coastline is the base directrix divides the region of sea and land management.
[ترجمه گوگل]خط ساحلی مسیر اصلی است که منطقه مدیریت دریا و خشکی را تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]خط ساحلی این خط ساحلی است که منطقه مدیریت زمینی و دریایی را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The directrix line of a conic.
[ترجمه گوگل]خط مستقیم مخروطی
[ترجمه ترگمان] \"خط تولید مثل\" conic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Select the directrix of the new conic. . .
[ترجمه گوگل]جهت مخروط جدید را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]the of جدید را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pity is that the first auxiliary directrix after modification is generally expressed in an algebraic form, because of the complexity of the vectorial expression.
[ترجمه گوگل]حیف است که اولین جهت کمکی پس از اصلاح، به دلیل پیچیدگی بیان برداری، عموماً به شکل جبری بیان می شود
[ترجمه ترگمان]شفقت این است که اولین directrix کمکی بعد از اصلاح به طور کلی به شکل جبری بیان می شود، به دلیل پیچیدگی بیان vectorial
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do some research to find the name of this conic and the how the words vertices, foci, centre and directrix relate to this shape.
[ترجمه گوگل]برای یافتن نام این مخروط و نحوه ارتباط کلمات رئوس، کانون، مرکز و جهت با این شکل، کمی تحقیق کنید
[ترجمه ترگمان]برای یافتن نام این مخروطی و چگونگی ارتباط ریوس، کانون، مرکز و directrix به این شکل تحقیق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Based on the geometry characteristics of Bertrand surfaces, the complicated surface conjugation issue can be discussed with their directrix line.
[ترجمه گوگل]بر اساس ویژگی‌های هندسی سطوح برتراند، می‌توان موضوع پیچیده پیوند سطح را با خط مستقیم آنها مورد بحث قرار داد
[ترجمه ترگمان]براساس ویژگی های هندسی سطوح برتران، مساله الحاق سطحی پیچیده می تواند با خط directrix مورد بحث قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Select the conic of which you want to construct the directrix. . .
[ترجمه گوگل]مخروطی را که می خواهید Directrix آن را بسازید انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]the را که می خواهید the را بسازید انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سهمی (اسم)
directrix

هادی (اسم)
guide, conductor, directrix, steerer, directress

مدیره (اسم)
directrix, directress, dame, matron, governess, headmistress

خط راهنما (اسم)
directrix

تخصصی

[عمران و معماری] هادی
[ریاضیات] هادی، خط هادی، منحنی هادی، راهنما

انگلیسی به انگلیسی

• fixed line associated with a parabola or another curve (geometry); directress

پیشنهاد کاربران

بپرس