directorial

/dərekˈtɔːriəl//ˌdaɪrekˈtɔːriəl/

معنی: هادی، هدایتی، مربوط به کارگردان، دستوری، مدیریتی
معانی دیگر: وابسته به مدیر یا مدیریت، راستارانه، سامان گرانه، مدبرانه، وابسته به کارگردانی (سینما) یا رهبری (ارکستر)

جمله های نمونه

1. directorial powers
اختیارات مدیریتی

2. they shared directorial duties
آنان در وظایف کارگردانی مشارکت داشتند.

3. The film marks her directorial debut.
[ترجمه گوگل]این فیلم اولین حضور او در عرصه کارگردانی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم اولین بازی او را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is she ready for directorial responsibility?
[ترجمه گوگل]آیا او برای مسئولیت کارگردانی آماده است؟
[ترجمه ترگمان]ایا او برای این مسئولیت آماده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not bad, for a first directorial effort.
[ترجمه گوگل]بد نیست، برای اولین تلاش کارگردانی
[ترجمه ترگمان]برای اولین کاری که کردم بد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Little Man Tate" was Jodie Foster's directorial debut.
[ترجمه گوگل]«مرد کوچک تیت» اولین کارگردانی جودی فاستر بود
[ترجمه ترگمان]فیلم \"مرد کوچک تیت\" شروع به کارگردانی جودی فاستر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The directorial Peng Dehuai of battle because this fame big a confusion of voices.
[ترجمه گوگل]کارگردانی پنگ Dehuai از نبرد به دلیل این شهرت بزرگ سردرگمی از صداها
[ترجمه ترگمان]این شهرتی که به خاطر این شهرت به دست امده بود باعث سردرگمی و سردرگمی مردم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That camera move is a directorial choice, one of the innumerable decisions that contribute to Mr. Hooper's elegant, self-effacing style.
[ترجمه گوگل]این حرکت دوربین یک انتخاب کارگردان است، یکی از تصمیمات بی شماری که به سبک ظریف و خودآگاه آقای هوپر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این حرکت دوربین یک انتخاب جالب است، یکی از تصمیمات بی شماری که به سبک elegant و self آقای هوپر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In an imposing directorial debut, fashion designer Tom Ford brought tenderness, wisdom and a gorgeous Pacific palette to his adaptation of Christopher Isherwood's 1964 novel.
[ترجمه گوگل]تام فورد، طراح مد، در اولین کار کارگردانی تاثیرگذار، لطافت، خرد و پالت زیبای اقیانوس آرام را به اقتباس خود از رمان کریستوفر ایشروود در سال 1964 آورد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا طراح مد، تام فورد لطف، حکمت و یک پالت رنگ آرام را به اقتباس از رمان کریستوفر Isherwood در سال ۱۹۶۴ آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the later stages of his directorial career, Orson Welles began work on several ambitious films.
[ترجمه گوگل]اورسون ولز در مراحل بعدی حرفه کارگردانی خود کار بر روی چندین فیلم جاه طلبانه را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]Orson ولس در مراحل بعدی حرفه his شروع به کار بر روی چندین فیلم بلند پروازانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This isn't Madonna's first directorial outing; she helmed a film called 'Filth and Wisdom' in 200
[ترجمه گوگل]این اولین حضور مدونا در عرصه کارگردانی نیست او در سال 200 فیلمی به نام "پلیدی و حکمت" را کارگردانی کرد
[ترجمه ترگمان]این اولین گردش ساخته شده از مدونا نیست؛ او یک فیلم به نام کثافت و حکمت را در سال ۲۰۰ به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film is the directorial debut of Zhuang Yuxin, vice - at the prestigious Beijing Film Academy.
[ترجمه گوگل]این فیلم اولین کارگردانی ژوانگ یوشین، معاون - در آکادمی معتبر فیلم پکن است
[ترجمه ترگمان]این فیلم اولین بار در آکادمی فیلم پکن به نام Zhuang Yuxin است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The studying achievement can supply directorial effect during in the cause of building freeway.
[ترجمه گوگل]دستاورد مطالعه می تواند اثر کارگردانی در طول ایجاد آزادراه را تامین کند
[ترجمه ترگمان]موفقیت مطالعه می تواند در طول راه ایجاد بزرگراه تاثیر مورد نظر را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She accolades for her directorial feature film debut, The Virgin Suicides.
[ترجمه گوگل]او برای اولین فیلم بلند کارگردانی خود، خودکشی های باکره تحسین می کند
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار به نام \"باکره خودکشی\" نام خود را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هادی (صفت)
directorial, ductile

هدایتی (صفت)
directional, directorial

مربوط به کارگردان (صفت)
directorial

دستوری (صفت)
imperative, directorial, grammatical, magistral

مدیریتی (صفت)
directorial

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a director
directorial means relating to company directors or their work; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : direct
✅️ اسم ( noun ) : direction / directness / director / directorate / directive / directory / directorship
✅️ صفت ( adjective ) : direct / directional / directorial / directionless / directive
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : directly / direct
✅ کلمه ربط ( conjunction ) : directly

بپرس