directions


دستور عمل( در ازمونها) قانون ـ فقه : دستورالعمل روانشناسى : دستور عمل

جمله های نمونه

1. research in new directions
پژوهش به روش های نوین

2. soldiers scattered in all directions
سربازان به هر سو پراکنده شدند.

3. you must follow my directions
شما باید از دستورات من پیروی کنید.

4. i toed the nails in various directions
میخ ها را در جهت های مختلف یک وری کوبیدم.

5. in kashan the road branches off in three directions
در کاشان جاده به سه شاخه منشعب می شود.

6. the goats escaped the enclosure and were bounding off in all directions
بزها از محوطه فرار کرده و به هر سو جست و خیز می کردند.

پیشنهاد کاربران

Directions refer to instructions or guidance on how to reach a specific location, perform a task, or follow a particular procedure
به دستورالعمل ها یا راهنمایی هایی در مورد چگونگی رسیدن به یک مکان خاص، انجام یک کار یا پیروی از یک روش خاص اشاره دارد
...
[مشاهده متن کامل]

Can you give me directions to your house?
The map provided clear directions to the nearest gas station.
The recipe included detailed directions for making the perfect cake.
The assembly instructions were easy to follow, and the product was assembled in no time.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/directions
راهنمایی
روش هایی
جهات
دستور عمل دستورات
گرایش ها
دستورالعمل
کروکی
مسیر ها، جهت ها، راه ها
مترادف way
رهنمود
مسیر _راهنمایی _ نشانی.
توصیه ها
نشانی ( آدرس )
جهت یک مکان
"دستورات"، "دستورالعمل"
دستور
جهت ها
مسیرها
قانون ها . فرمان ها . دستورات
راه ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس