direct cost

جمله های نمونه

1. The direct cost of Social Security and Medicare to employees stood at $ 464 billion in 199
[ترجمه گوگل]هزینه مستقیم تامین اجتماعی و مدیکر برای کارکنان در سال 199 به 464 میلیارد دلار رسید
[ترجمه ترگمان]هزینه مستقیم تامین اجتماعی و مراقبت های پزشکی به کارکنان در ۱۹۹ میلیارد دلار ۱۹۹ میلیارد دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A further adjustment is required for direct costs associated with a fatality that are not borne by the family of the victim.
[ترجمه گوگل]تعدیل بیشتری برای هزینه‌های مستقیم مرتبط با مرگ و میر که بر عهده خانواده قربانی نیست، لازم است
[ترجمه ترگمان]یک تنظیمات بیشتر برای هزینه های مستقیم مرتبط با تلفات انسانی مورد نیاز خانواده قربانی نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The direct cost in each management level accounted more than 80 % of the total cost.
[ترجمه گوگل]هزينه مستقيم در هر سطح مديريتي بيش از 80 درصد از كل هزينه را تشكيل مي دهد
[ترجمه ترگمان]هزینه مستقیم در هر سطح مدیریتی بیش از ۸۰ % کل هزینه را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The direct cost for additional fossil fuels alone would be 5 trillion yen, or roughly $50 billion.
[ترجمه گوگل]هزینه مستقیم سوخت های فسیلی اضافی به تنهایی 5 تریلیون ین یا تقریباً 50 میلیارد دلار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه مستقیم برای سوخت های فسیلی بیشتر به تنهایی ۵ تریلیون ین یا حدود ۵۰ میلیارد دلار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cost to apply trade remedy measures includes direct cost and opportunity cost.
[ترجمه گوگل]هزینه اعمال اقدامات اصلاحی تجارت شامل هزینه مستقیم و هزینه فرصت است
[ترجمه ترگمان]هزینه اعمال اقدامات جبرانی تجاری شامل هزینه مستقیم و هزینه فرصت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Peasant's transferring employment total cost includes direct cost and indirect one.
[ترجمه گوگل]هزینه کل انتقال اشتغال دهقانی شامل هزینه مستقیم و غیر مستقیم می باشد
[ترجمه ترگمان]انتقال کل هزینه استخدام شامل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another direct cost may be felt by Chinese students looking for college places abroad.
[ترجمه گوگل]هزینه مستقیم دیگری ممکن است توسط دانشجویان چینی که به دنبال مکان های کالج در خارج از کشور هستند، احساس کنند
[ترجمه ترگمان]یک هزینه مستقیم دیگر ممکن است توسط دانشجویان چینی که به دنبال مکان های دانشگاهی در خارج هستند احساس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cost includes direct cost and indirect cost. Risk represents capital loss risk, credit rating risk as well as examining risk.
[ترجمه گوگل]هزینه شامل هزینه مستقیم و هزینه غیر مستقیم است ریسک نشان دهنده ریسک از دست دادن سرمایه، ریسک رتبه بندی اعتباری و همچنین ریسک بررسی است
[ترجمه ترگمان]هزینه شامل هزینه مستقیم و هزینه های غیر مستقیم است ریسک نشان دهنده خطر از دست دادن سرمایه، ریسک درجه بندی اعتبار و نیز بررسی ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It includes direct cost, penalty, managerial cost, ethic cost and cost of chance.
[ترجمه گوگل]این شامل هزینه مستقیم، جریمه، هزینه مدیریتی، هزینه اخلاقی و هزینه شانس است
[ترجمه ترگمان]این شامل هزینه مستقیم، جریمه، هزینه مدیریتی، هزینه اخلاقی و هزینه فرصت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All direct cost shall be attributed to each business unit.
[ترجمه گوگل]تمام هزینه های مستقیم باید به هر واحد تجاری نسبت داده شود
[ترجمه ترگمان]تمام هزینه مستقیم باید به هر واحد کسب وکار نسبت داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This has equipped the army and paid much of the direct cost of the war.
[ترجمه گوگل]این امر ارتش را تجهیز کرده و هزینه مستقیم جنگ را پرداخت کرده است
[ترجمه ترگمان]این امر ارتش را تجهیز کرده و هزینه مستقیم جنگ را پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Broadly, two approaches can be discussed: the traditional approach and the direct cost approach.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، دو رویکرد قابل بحث است: رویکرد سنتی و رویکرد هزینه مستقیم
[ترجمه ترگمان]بطورکلی، دو رویکرد را می توان مورد بحث قرار داد: رویکرد سنتی و رویکرد هزینه مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The department of health will also enter into partnerships with families to finance direct costs.
[ترجمه گوگل]وزارت بهداشت نیز برای تامین هزینه های مستقیم با خانواده ها وارد مشارکت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اداره بهداشت نیز با خانواده ها برای تامین هزینه های مستقیم وارد مشارکت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An insurance information sheet jargon: Paying for medical care is an example of the direct costs normally associated with workplace accidents.
[ترجمه گوگل]اصطلاحات مربوط به برگه اطلاعات بیمه: پرداخت هزینه مراقبت های پزشکی نمونه ای از هزینه های مستقیم است که معمولاً با حوادث محل کار مرتبط است
[ترجمه ترگمان]سیستم بیمه اطلاعات بیمه ای: پرداخت هزینه برای مراقبت های پزشکی یک نمونه از هزینه های مستقیم است که معمولا با حوادث کاری مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] هزینه مستقیم
[ریاضیات] هزینه ی مستقیم

انگلیسی به انگلیسی

• amount of money it takes to manufacture a particular product or run an operation (accounting)

پیشنهاد کاربران

direct cost ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: هزینۀ مستقیم
تعریف: هزینه ای که مستقیماً و به طور خاص برای انجام یک فعالیت مشخص برآورد می شود
هزینه مستقیم

بپرس