direct control

/dəˈrektkənˈtroʊl//dɪˈrektkənˈtrəʊl/

کنترل مستقیم

جمله های نمونه

1. He assumed direct control of key ministries.
[ترجمه گوگل]او کنترل مستقیم وزارتخانه های کلیدی را به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]او کنترل مستقیم وزارتخانه های کلیدی را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She decided to take direct control of the project.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که کنترل مستقیم پروژه را در دست بگیرد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که کنترل مستقیم پروژه را به دست بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ministry had direct control over every aspect of foreign trade.
[ترجمه گوگل]این وزارتخانه کنترل مستقیم بر تمام جنبه های تجارت خارجی داشت
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه کنترل مستقیم هر جنبه از تجارت خارجی را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But that was under the direct control of Langley.
[ترجمه گوگل]اما این تحت کنترل مستقیم لنگلی بود
[ترجمه ترگمان] ولی این تحت کنترل مستقیم \"لانگلی\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sue has direct control over the business.
[ترجمه گوگل]سو کنترل مستقیم بر تجارت دارد
[ترجمه ترگمان]سو کنترل اوضاع را به دست گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you forgetting that we are under the direct control of the Emperor himself?
[ترجمه گوگل]آیا فراموش می کنید که ما تحت کنترل مستقیم خود امپراتور هستیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا فراموش کرده ای که ما تحت کنترل مستقیم امپراطور هستیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only London's Metropolitan Police currently falls under direct control from Whitehall.
[ترجمه گوگل]تنها پلیس متروپولیتن لندن در حال حاضر تحت کنترل مستقیم وایت هال است
[ترجمه ترگمان]تنها پلیس متروپولیتن لندن هم اکنون تحت کنترل مستقیم وایت هال قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It felt like there was no direct control of the machine.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هیچ کنترل مستقیمی روی دستگاه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]انگار هیچ کنترل مستقیمی از دستگاه وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mackenzie assumed direct control, with his partners in subordinate positions.
[ترجمه گوگل]مکنزی کنترل مستقیم را به عهده گرفت و شرکای او در موقعیت های فرعی بودند
[ترجمه ترگمان]مکنزی با شرکای خود در مواضع فرعی کنترل مستقیم را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The resources within the enterprise are under the direct control of the managers of the enterprise.
[ترجمه گوگل]منابع داخل شرکت تحت کنترل مستقیم مدیران شرکت است
[ترجمه ترگمان]منابع درون شرکت تحت کنترل مستقیم مدیران شرکت قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pursers had direct control over all the tasks and activities of stewardesses during a flight.
[ترجمه گوگل]کاسه‌دارها کنترل مستقیمی بر تمام وظایف و فعالیت‌های مهمانداران در طول پرواز داشتند
[ترجمه ترگمان]Pursers کنترل مستقیمی بر تمام وظایف و فعالیت های stewardesses در طول پرواز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In these markets the Bank has no direct control over interest rates.
[ترجمه گوگل]در این بازارها بانک کنترل مستقیمی بر نرخ بهره ندارد
[ترجمه ترگمان]در این بازارها، بانک هیچ کنترل مستقیمی بر نرخ بهره ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The psychological advantage of direct control is impressive.
[ترجمه گوگل]مزیت روانی کنترل مستقیم چشمگیر است
[ترجمه ترگمان]مزیت روانی کنترل مستقیم تاثیر گذار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hit will stem from Polo taking direct control of its wholesale and retail distribution in Asia.
[ترجمه گوگل]این موفقیت از آنجا ناشی می شود که پولو کنترل مستقیم توزیع عمده و خرده فروشی خود در آسیا را در دست گرفته است
[ترجمه ترگمان]این ضربه از چوگان بدست می آید که کنترل مستقیم توزیع عمده فروشی و خرده فروشی آن در آسیا را به دست می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are two definitions about direct control systems and indirect control systems.
[ترجمه گوگل]در مورد سیستم های کنترل مستقیم و سیستم های کنترل غیر مستقیم دو تعریف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دو تعریف در مورد سیستم های کنترل مستقیم و سیستم های کنترل غیرمستقیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] کنترل مستقیم

پیشنهاد کاربران

بپرس