- معطوف کردن به سمت
- متمرکز کردن ( توجه ) به سمت
- هدایت کردن به سوی
- - - - - - - - - - - - -
1. He directed his criticism at the management team.
- او انتقاد خود را به سمت تیم مدیریت معطوف کرد.
... [مشاهده متن کامل]
2. The company directed its resources at developing new technology.
- شرکت منابع خود را به سمت توسعه فناوری جدید متمرکز کرد.
3. The teacher directed the students towards the library for more research.
- معلم دانش آموزان را به سوی کتابخانه برای تحقیقات بیشتر هدایت کرد.
- متمرکز کردن ( توجه ) به سمت
- هدایت کردن به سوی
- - - - - - - - - - - - -
- او انتقاد خود را به سمت تیم مدیریت معطوف کرد.
... [مشاهده متن کامل]
- شرکت منابع خود را به سمت توسعه فناوری جدید متمرکز کرد.
- معلم دانش آموزان را به سوی کتابخانه برای تحقیقات بیشتر هدایت کرد.
هدف قرار دادن کسی یا چیزی