dipstick

/ˈdɪpˌstɪk//ˈdɪpstɪk/

(میله ی مدرج برای سنجش مقدار آبگونه در ظرف) ژرفا سنج، لیترنما، (اتومبیل) خطکش بازدید روغن، میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود، چوب ژرفاسنج

جمله های نمونه

1. A dipstick is used to measure how much oil is left in an engine.
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری مقدار روغن باقی مانده در موتور از یک میله اندازه گیری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری میزان نفت در موتور استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He cleans the dip-stick under his armpit and tells us the car has more faults than he could shake a stick at.
[ترجمه گوگل]او چوب شیروانی زیر بغلش را تمیز می کند و به ما می گوید که ماشین بیش از آن چیزی است که بتواند چوب را تکان دهد ایراد دارد
[ترجمه ترگمان]او دیپ را زیر بغل خود تمیز می کند و به ما می گوید که خودرو دارای معایب بیشتری نسبت به زمانی است که می تواند یک چوب گلف را تکان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Install dipstick and verify it is seated in the tube.
[ترجمه گوگل]میله اندازه گیری را نصب کنید و بررسی کنید که در لوله قرار گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]نصب dipstick و تایید آن در لوله قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To evaluate the application value of the dipstick dye immunoassay ( DDIA ) on schistosomiasis mekongi diagnosis.
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی ارزش کاربرد ایمونواسی رنگ دیپ استیک (DDIA) در تشخیص شیستوزومیازیس مکونگی
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی مقدار کاربرد the رنگ dipstick (DDIA)در تشخیص schistosomiasis mekongi
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is no dipstick for the AL4 automatic transmission, and the level checking procedure is slightly unusual.
[ترجمه گوگل]برای گیربکس اتوماتیک AL4 میله ای وجود ندارد و روند بررسی سطح کمی غیر معمول است
[ترجمه ترگمان]هیچ dipstick برای انتقال اتوماتیک AL۴ وجود ندارد، و روند کنترل سطح کمی غیر معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Proteinuria and hematuria were assessed by dipstick.
[ترجمه گوگل]پروتئینوری و هماچوری با استفاده از دیپ استیک بررسی شد
[ترجمه ترگمان]proteinuria و hematuria توسط dipstick ارزیابی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Current Labs: Hemoglobin, hematocrit, glucose, UA ; urine dipstick for protein.
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه های فعلی: هموگلوبین، هماتوکریت، گلوکز، UA نشانگر ادرار برای پروتئین
[ترجمه ترگمان]آزمایشگاه های جاری: Hemoglobin، hematocrit، گلوکز، UA، ادرار برای پروتئین dipstick
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A customized dipstick can be added to breathes with the flange style adapter.
[ترجمه گوگل]با استفاده از آداپتور سبک فلنج، می توان یک عدد سنج سفارشی برای تنفس اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]یک dipstick سفارشی را می توان اضافه کرد تا با آداپتور سبک flange تنفس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike Gaunt, he knew his chances were as slim as a dipstick.
[ترجمه گوگل]برخلاف گانت، او می‌دانست که شانس‌هایش به اندازه یک عدد سنج کم است
[ترجمه ترگمان]بر خلاف Gaunt، او می دانست که شانس او به اندازه یک احمق بی عرضه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. TRANSMISSION FLUID: With car on level ground, start the engine and check the dipstick.
[ترجمه گوگل]سیال گیربکس: در حالی که ماشین روی زمین صاف است، موتور را روشن کنید و میله اندازه گیری را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]TRANSMISSION fluid: با ماشین بر روی زمین سطح، موتور را روشن کنید و the را چک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As soon as he had filled the radiator the lady asked him for a new dipstick.
[ترجمه گوگل]به محض این که رادیاتور را پر کرد، خانم از او یک عدد سنج جدید خواست
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه رادیاتور را پر کرد، بانو از او خواست که از او استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[مهندسی گاز] عمق یاب

انگلیسی به انگلیسی

• stick used to gauge depth; stick used to check the amount of oil in a car; fool, idiot (slang)
a dipstick is a metal rod with notches on the end. it is used to measure the amount of liquid in a container, especially the amount of oil in a car engine.

پیشنهاد کاربران

This term is a derogatory slang used to refer to someone who is considered stupid or foolish. It can be used as an insult to criticize someone’s intelligence or decision - making skills.
اصطلاح عامیانه موهن
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که احمق یا کودن محسوب می شود.
می توان از آن به عنوان توهین و انتقاد از هوش یا مهارت های تصمیم گیری یک فردی استفاده کرد.
مثال؛
Don’t be a dipstick and forget your keys again.
In a heated argument, one might say, “You’re acting like a dipstick, making the same mistake over and over. ”
Someone might playfully tease a friend, saying, “You’re such a dipstick, always getting into funny situations. ”

dipstick ( پزشکی )
نوار معرف
URINE DIPSTICK = نوار ادرار
آدم احمق
میله روغن نما، روغن سنج، ژرفا سنج ، میله اندازه
احمق ( محاوره ای )
dipstick ( حمل ونقل هوایی )
واژه مصوب: میلۀ سوخت نما
تعریف: میله ای مدرج در زیر منبع سوخت هواگرد برای تعیین سریع میزان سوخت
گیژ روغن

بپرس