dipole

/ˈdaɪpoʊl//ˈdaɪpəʊl/

معنی: دوقطبی، دو قطبی
معانی دیگر: (فیزیک - هر دستگاهی که دارای دو نیروی برقی برابر و مخالف هم باشد) دوقطبی، دوسرالی، (شیمی) ملکول دو قطبی (ملکولی که در آن قطب مثبت و منفی از هم جدا هستند)، برق دوقطبی

جمله های نمونه

1. In this case a substantial internal magnetic dipole moment is expected.
[ترجمه گوگل]در این مورد یک گشتاور دوقطبی مغناطیسی داخلی قابل توجهی انتظار می رود
[ترجمه ترگمان]در این حالت یک گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی قابل انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The upper limit on the internal magnetic dipole moment is only 0. 00005 of that of the Earth.
[ترجمه گوگل]حد بالایی در گشتاور دوقطبی مغناطیسی داخلی تنها 00005/0 ممان زمین است
[ترجمه ترگمان]حد بالایی در گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی تنها ۰ است ۰۰۰۰۵ از زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Second, many physicists believe the electron's electric dipole moment is a manifestation of the asymmetry that causes the universe to be made of matter.
[ترجمه گوگل]دوم، بسیاری از فیزیکدانان معتقدند گشتاور دوقطبی الکتریکی الکترون مظهر عدم تقارن است که باعث می شود جهان از ماده ساخته شود
[ترجمه ترگمان]دوم، بسیاری از فیزیکدانان بر این باورند که گشتاور دو قطبی الکتریکی الکترونی یک تجلی از عدم تقارن است که باعث می شود جهان از ماده تشکیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If we assign the direction of the calculated dipole moment from negative to positive, then the dipole moment calculated from STO—GTF minimum basis set is comparable with the experimental results.
[ترجمه گوگل]اگر جهت گشتاور دوقطبی محاسبه شده را از منفی به مثبت اختصاص دهیم، آنگاه گشتاور دوقطبی محاسبه شده از مجموعه حداقل پایه STO-GTF با نتایج تجربی قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]اگر جهت گشتاور دو قطبی محاسبه شده از منفی به مثبت را تعیین کنیم، گشتاور دو قطبی محاسبه شده از حداقل پایه STO - GTF با نتایج تجربی قابل مقایسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These are all models of equivalent dipole based on a single slice of time.
[ترجمه گوگل]اینها همه مدل های دوقطبی معادل بر اساس یک برش زمان هستند
[ترجمه ترگمان]اینها همه مدل های دو قطبی معادل براساس یک برش واحد زمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A RFID dipole tag antenna with meander-line is manufactured, and a measurement on the impedance of RFID tag antenna with a baffle-board is presented.
[ترجمه گوگل]یک آنتن تگ دوقطبی RFID با خط پیچ و خم ساخته می شود و اندازه گیری امپدانس آنتن تگ RFID با یک تخته بافل ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]یک آنتن برچسب دو قطبی RFID با خطی مارپیچ تولید می شود و یک اندازه گیری بر روی مقاومت ظاهری آنتن برچسب RFID همراه با یک تخته دیواره ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The elastic interaction between a wedge disclination dipole and an interfacial crack was investigated.
[ترجمه گوگل]برهمکنش الاستیک بین دوقطبی تفکیک گوه و ترک سطحی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]برهم کنش الاستیک بین دو قطبی wedge و یک ترک سطحی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The log-period dipole array is applied as a feed element for a back-fire antenna.
[ترجمه گوگل]آرایه دوقطبی log-period به عنوان یک عنصر تغذیه برای یک آنتن back-fire اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]آرایه دو قطبی log به عنوان یک عنصر تغذیه برای آنتن های تشدیدی بکار گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coaxial collinear printed dipole structure used to improve gain and arrays with good coherence.
[ترجمه گوگل]ساختار دوقطبی چاپی کواکسیال برای بهبود بهره و آرایه‌ها با انسجام خوب استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]The coaxial دارای ساختار دوقطبی چاپی است که برای بهبود بهره و آرایه با همدوسی خوب مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This method is suitable for the magnetic dipole in any direction.
[ترجمه گوگل]این روش برای دوقطبی مغناطیسی در هر جهت مناسب است
[ترجمه ترگمان]این روش برای دوقطبی مغناطیسی در هر جهت مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Carefully analysis and study electric dipole exposure to electromagnetic fields generated by the structure, clearly the characteristics of far-field and near-field .
[ترجمه گوگل]به دقت تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار گرفتن در معرض دوقطبی الکتریکی به میدان های الکترومغناطیسی تولید شده توسط ساختار، به وضوح ویژگی های میدان دور و نزدیک
[ترجمه ترگمان]به دقت آنالیز و در معرض قرار گرفتن قرار گرفتن دو قطبی الکتریکی در میدان های الکترومغناطیسی ایجاد شده توسط سازه، به وضوح ویژگی های میدان بسیار نزدیک و نزدیک به میدان را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Theoretical design of the dipole cesium beam tube is discussed.
[ترجمه گوگل]طراحی نظری لوله پرتو سزیم دو قطبی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]طراحی نظری لوله پرتو سزیم در دو قطبی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reason for the low upper limit on the internal magnetic dipole moment is not properly understood.
[ترجمه گوگل]دلیل پایین بودن حد بالای ممان دوقطبی مغناطیسی داخلی به درستی درک نشده است
[ترجمه ترگمان]دلیل حد بالای بالا در گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی به درستی قابل درک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In order for a planet to possess a magnetosphere it need not have an internal magnetic dipole moment.
[ترجمه گوگل]برای اینکه یک سیاره دارای مگنتوسفر باشد، نیازی به گشتاور دوقطبی مغناطیسی درونی ندارد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه یک سیاره دارای یک magnetosphere باشد، نیازی به گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The rotation depends on the scalar product of the electric dipole and magnetic dipole transition moments.
[ترجمه گوگل]چرخش به حاصل ضرب اسکالر دوقطبی الکتریکی و گشتاورهای گذار دوقطبی مغناطیسی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]چرخش به حاصلضرب عددی گشتاور دو قطبی الکتریکی و دوقطبی مغناطیسی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوقطبی (اسم)
dipole

دو قطبی (اسم)
dipole

تخصصی

[شیمی] دوقطبی
[برق و الکترونیک] دو سر، دو قطبی
[نساجی] دو قطبی
[ریاضیات] دو قطبی، دی پل

انگلیسی به انگلیسی

• (physics, electronics) pair of magnetic poles; (physical chemistry) molecule with two poles

پیشنهاد کاربران

dipole ( فیزیک )
واژه مصوب: دوقطبی
تعریف: سامانه ای از بارهای الکتریکی مثبت و منفی که مرکز توزیع بارهای مثبت آن بر مرکز توزیع بارهای منفی منطبق نیست، ولی سامانه درمجموع بی بار است|||متـ . دوقطبی الکتریکی electric dipole

بپرس