جسته گریخته خواندن ( کتاب )
I haven't read the book in detail. I just dipped into it
من کتاب را با جزییات نخوانده ام. من فقط آن را جسته گریخته خواندم
من کتاب را با جزییات نخوانده ام. من فقط آن را جسته گریخته خواندم
بازدید کردن از/ سر زدن به/ یک مکان یا شخص .
همچنین می تواند حاکی از یک وقفه کوتاه یا انحراف از فعالیت های عادی فرد باشد.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
وقتی مجبوری از پولی که ذخیره کردی مقداری برداری.
I have to dip into my savings to pay for the repairs.
( Take a small amount of money from . . . )
ان را غرق در شکلات اب شده کنید
از لحاظ بورس : وارد شدن
[نقل از هزاره]
1. دست کردن در
2. دست بردن به، دست زدن به
3. تکه هایی از . . . را خواندن، نگاهی انداختن به، ورقی زدن
dip into a book: با کتابی ور رفتن، کتابی را زیر و بالا کردن
1. دست کردن در
2. دست بردن به، دست زدن به
3. تکه هایی از . . . را خواندن، نگاهی انداختن به، ورقی زدن
dip into a book: با کتابی ور رفتن، کتابی را زیر و بالا کردن
نگاه انداختن به بخشی از کتاب
( کتاب ) خواندن قسمتهای کمی از یک کتاب یا مجله - ( پول ) خرج کردن قسمتی از پس انداز