dinner table

جمله های نمونه

1. They sat round the dinner table, arguing about politics.
[ترجمه گوگل]دور میز شام نشستند و در مورد سیاست بحث کردند
[ترجمه ترگمان]دور میز شام نشستند و درباره سیاست بحث کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At the dinner table, my father would go on and on, showing off, aggrandising himself.
[ترجمه گوگل]سر میز شام، پدرم می رفت و می رفت، خودنمایی می کرد، تجلیل می کرد
[ترجمه ترگمان]سر میز غذا، پدرم شروع به خودنمایی می کرد و خودش هم خودنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was gathering flowers for dinner table.
[ترجمه گوگل]داشت برای میز شام گل جمع می کرد
[ترجمه ترگمان]برای میز شام گل جمع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole family was sitting around the dinner table.
[ترجمه گوگل]همه خانواده دور میز شام نشسته بودند
[ترجمه ترگمان]همه خانواده دور میز شام نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dinner table was laden with crystal and silver.
[ترجمه گوگل]میز شام مملو از کریستال و نقره بود
[ترجمه ترگمان]میز غذاخوری از بلور و نقره پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His ignorantbehaviour at the dinner table caused much embarrassment.
[ترجمه گوگل]رفتار جاهلانه او سر میز شام باعث شرمساری زیادی شد
[ترجمه ترگمان]سر میز غذا، سر میز غذا موجب ناراحتی زیادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They sat down at the dinner table, as they always did, before the meal, for a conference.
[ترجمه گوگل]آنها مانند همیشه قبل از غذا، برای یک کنفرانس، پشت میز شام نشستند
[ترجمه ترگمان]آن ها سر میز شام نشستند، درست مثل همیشه قبل از غذا، برای یک کنفرانس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The repartee flew back and forth across the dinner table.
[ترجمه گوگل]طرف مقابل روی میز شام این طرف و آن طرف پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]حاضر جوابی حاضر نشد و به طرف میز شام برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was never much conversation at the dinner table in my family.
[ترجمه گوگل]در خانواده من هرگز سر میز شام زیاد صحبت نمی شد
[ترجمه ترگمان]هیچ بحثی سر میز شام در خانواده من وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We sat around the dinner table, trading stories.
[ترجمه گوگل]دور میز شام نشسته بودیم و قصه می گفتیم
[ترجمه ترگمان]روی میز شام نشستیم و داستان های تجاری تعریف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her terrible manners at the dinner table disgusted me.
[ترجمه گوگل]رفتارهای وحشتناک او سر میز شام من را منزجر می کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار وحشتناک او در میز غذا، حالم را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It wasn't a very suitable conversation for the dinner table.
[ترجمه گوگل]صحبت چندان مناسبی برای میز شام نبود
[ترجمه ترگمان]گفتگوی مناسبی برای میز شام نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sam was left at the dinner table with Peg.
[ترجمه گوگل]سام با پگ سر میز شام رها شد
[ترجمه ترگمان]سام سر میز غذا با پگ به جا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No reading at the dinner table!
[ترجمه گوگل]خواندن سر میز شام ممنوع!
[ترجمه ترگمان]سر میز شام چیزی نمی خونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They flirted over the dinner table.
[ترجمه گوگل]آنها روی میز شام معاشقه کردند
[ترجمه ترگمان]پشت میز شام با هم لاس می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a dinner table is a table which is being used or which is going to be used during a meal.

پیشنهاد کاربران

صرفا به معنی میز شام نیست.
به معنی میز غذاخوری هست یا میز صرف غذا.
و اینکه ما در ایران بهش اکثرا میز ناهارخوری میگیم.

بپرس