dinner party

جمله های نمونه

1. The dinner party conversation faltered for a moment.
[ترجمه گوگل]مکالمه مهمانی شام برای لحظه ای از بین رفت
[ترجمه ترگمان]گفتگوی شب نشینی لحظه ای قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She met with an old friend at a dinner party.
[ترجمه گوگل]او با یک دوست قدیمی در یک مهمانی شام ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]اون با یه دوست قدیمی تو مهمونی شام ملاقات کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do we have enough wine in for the dinner party?
[ترجمه گوگل]آیا برای مهمانی شام شراب کافی داریم؟
[ترجمه ترگمان]برای مهمونی شام به اندازه کافی شراب داریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I gave a dinner party for a few close friends.
[ترجمه گوگل]برای چند دوست صمیمی یک مهمانی شام گذاشتم
[ترجمه ترگمان]برای چند تا دوست صمیمی مهمونی شام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You met him at our dinner party, didn't you?
[ترجمه گوگل]شما او را در مهمانی شام ما ملاقات کردید، نه؟
[ترجمه ترگمان]تو مهمونی شام ما باه اش آشنا شدی، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm having/giving a dinner party next week.
[ترجمه گوگل]من هفته آینده یک مهمانی شام می گذارم / می دهم
[ترجمه ترگمان]هفته دیگه مهمونی شام دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm giving a dinner party next Friday evening; would you like to come?
[ترجمه گوگل]من عصر جمعه آینده یک مهمانی شام می دهم دوست داری بیای؟
[ترجمه ترگمان]جمعه بعد مهمانی شام را به مهمانی دعوت می کنم، می خواهی بیایی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They decided to cancel the dinner party.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که مهمانی شام را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند مهمانی شام را لغو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I met with an old friend at a dinner party.
[ترجمه گوگل]من با یک دوست قدیمی در یک مهمانی شام ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]من با یه دوست قدیمی تو مهمونی شام آشنا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. List the elements which make up a perfect dinner party.
[ترجمه گوگل]عناصر تشکیل دهنده یک مهمانی شام عالی را فهرست کنید
[ترجمه ترگمان]عناصری که یک مهمانی شام عالی تشکیل می دهند را فهرست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girls are pricked up for the dinner party.
[ترجمه گوگل]دخترها را برای مهمانی شام تیز کرده اند
[ترجمه ترگمان]دخترا برای مهمونی شام جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They invited three couples to a dinner party at their house.
[ترجمه گوگل]آنها سه زوج را به یک مهمانی شام در خانه خود دعوت کردند
[ترجمه ترگمان]سه زوج را به مهمانی شام دعوت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'd let them down disgracefully, ruining a dinner party that was given entirely for his benefit.
[ترجمه گوگل]او آنها را به طرز شرم آوری ناامید کرده بود و یک مهمانی شام را که کاملاً به نفع او داده شده بود را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]او آن ها را در بی توجهی به هم داده بود و مهمانی شام را که کاملا به نفع او بود خراب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the second weekend after the dinner party.
[ترجمه گوگل]آخر هفته دوم بعد از مهمانی شام بود
[ترجمه ترگمان]این دومین تعطیلات آخر هفته بعد از مهمانی شام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• banquet honoring a person or event, celebratory feast
a dinner party is a social event that takes place in the evening where a small group of people are invited to have dinner at someone's house.

پیشنهاد کاربران

بپرس