1. dinner at $20 a plate
شام هر پرس 20 دلار
2. dinner at five dollars a head
شام نفری پنج دلار
3. dinner burned to a crisp
شام سوخته،شام زیاد پخته شده
4. dinner has been done for an hour
یک ساعت است شام آماده شده است.
5. dinner is ready
شام حاضر است.
6. dinner is ready, excellency
عالیجناب،شام حاضر است.
7. dinner is ready, my lord
سرورم،شام حاضر است.
8. dinner is served between five and eight
شام بین ساعت پنج و هشت سرو می شود.
9. dinner time
وقت شام
10. dinner time
وقت شام،شامگاه
11. dinner will be served at eight
ساعت هشت شام داده می شود.
12. a dinner date
قرار شام
13. a dinner for two
شام دو نفره
14. a dinner honoring the new ambassador
ضیافتی به افتخار سفیر جدید
15. a dinner party
مهمانی شام
16. a dinner party where everyone unbends and has a good time
مهمانی شام که در آن همه می آسایند و خوش هستند
17. a dinner table
میز شام
18. after dinner abbas khan nodded off on the sofa
پس از شام عباس خان روی کاناپه چرتی زد.
19. following dinner we went home
پس از شام به منزل رفتیم.
20. is dinner included too?
آیا شام هم منظور شده است ؟
21. substantial dinner
شام فراوان
22. tonight's dinner
شام امشب
23. a delicious dinner was waiting for them
یک شام لذیذ در انتظار آنها بود.
24. a full-dress dinner
شام تمام رسمی (با لباس رسمی)
25. a heavy dinner
شام سنگین (ثقیل)
26. a ready-cooked dinner
شام پیش پخته
27. a seven-course dinner
شام هفت بخشی (دارای هفت کرس)
28. a sit-down dinner for twenty
شام نشسته برای بیست نفر
29. i eat dinner at six
من ساعت شش شام می خورم.
30. she made dinner
او شام را آماده کرد.
31. to prepare dinner
شام درست کردن
32. toward the dinner hour
حدود وقت شام
33. a whacking great dinner
یک شام واقعا محشر
34. a whirl of dinner parties
مهمانی های پی درپی شام
35. don't laugh at dinner table, kids!
بچه ها،سر سفره ی شام نخندید!
36. halfway through the dinner
در وسط شام
37. she called, "manoocher, dinner is ready"
او داد زد: ((منوچهر،شام حاضر است)).
38. they came to dinner
برای شام آمدند.
39. to lay the dinner table
میز شام را چیدن
40. to set the dinner table
میز شام را چیدن
41. we diced for dinner in the restaurant
سر شام در رستوران تاس انداختیم.
42. before sitting at the dinner table, you are to wash up
قبل از این که سر میز شام بنشینی باید خودت را بشویی.
43. he invited me to dinner
مرا به شام دعوت کرد.
44. i had scarcely finished dinner when he arrived
تازه شام را تمام کرده بودم که او وارد شد.
45. i was requested to dinner
به شام دعوت شده بودم.
46. in his opinion, a dinner is incomplete without pickles
به نظر او شام بدون ترشی کامل نیست.
47. o, what an icky dinner table!
وای چه میز خوراک زننده ای !
48. the guests stayed for dinner too
مهمانان برای شام هم ماندند.
49. to scramble up a dinner
باشتاب شام جور کردن
50. we had chicken for dinner
برای شام مرغ داشتیم.
51. he came in late for dinner and the whole family landed on him
دیر سر شام آمد و همه ی خانواده او را سرزنش کردند.
52. homa called everyone to the dinner table
هما همه را به سفره فراخواند.
53. i was tucking into my dinner when the phone rang
داشتم شام می خوردم که تلفن زنگ زد.
54. i will stand you a dinner
شام تو را مهمان می کنم.
55. they have gone out for dinner
برای شام از خانه بیرون رفته اند.
56. to discuss a matter over dinner
موضوعی را در خلال شام مورد مذاکره قرار دادن
57. to proceed to eat one's dinner
به صرف شام پرداختن
58. we all went down to dinner
همگی برای شام خوردن به طبقه پایین رفتیم.
59. after reading the koran, he had dinner
پس از قرائت قرآن شام خورد.
60. he acted very churlishly at the dinner table
سر میز شام خیلی دهاتی بازی درآورد.
61. he took the whole family to dinner
همه ی خانواده را برد به شام.
62. is it your pleasure to have dinner now?
میل دارید حالا شام صرف بفرمایید؟
63. music enhanced our enjoyment of the dinner
موسیقی لذت ما را از شام بیشتر کرد.
64. sherry bought a sparkling set of dinner glasses
شری یک دست ظرف غذاخوری نو و براق خرید.
65. the maid had cooked a delectable dinner
کلفت شام لذیذی پخته بود.
66. the regulation components of a thanksgiving dinner
مخلفات معمولی شام عید شکرگزاری
67. the smell of cooking indicated that dinner was also in the offing
بوی آشپزی نشان می داد که شام هم در کار بود.
68. tonight, we are having guests for dinner
امشب برای شام مهمان داریم.
69. we went home, where we had dinner
به خانه رفتیم و در آنجا شام صرف کردیم.
70. when she called, we were at dinner
وقتی تلفن زد داشتیم شام می خوردیم.