dinghy

/ˈdɪɡi//ˈdɪŋɡi/

معنی: قایق تفریحی، قایق هند شرقی
معانی دیگر: (از ریشه ی هندی)، (در اصل) قایق پارویی (که در رودخانه های هندوستان به کار می رود)، (قایق کوچکی که روی کشتی حمل می شود) قایق نجات، دینگی، (قایق پلاستیکی که آن را باد می کنند) قایق لاستیکی

جمله های نمونه

1. The dinghy sailed smoothly across the lake.
[ترجمه گوگل]قایق به آرامی از دریاچه عبور کرد
[ترجمه ترگمان]قایق پارویی به آرامی در طول دریاچه حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She sailed the dinghy across the bay.
[ترجمه گوگل]او با قایق در سراسر خلیج عبور کرد
[ترجمه ترگمان]او قایق کوچک را به طرف خلیج کوچک هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bigger dinghy dragged her moorings.
[ترجمه گوگل]قایق بزرگتر لنگرهای او را می کشید
[ترجمه ترگمان]قایق پارویی بزرگ تر moorings را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dinghy gathered speed as the wind filled her sails.
[ترجمه گوگل]وقتی باد بادبان هایش را پر کرد، قایق به سرعت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با سرعت باد کشتی را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A huge wave flipped the dinghy over.
[ترجمه گوگل]موج عظیمی قایق را واژگون کرد
[ترجمه ترگمان]یک موج عظیم قایق پارویی را به هوا پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She rowed ashore in the dinghy.
[ترجمه گوگل]او در قایق پارویی زد
[ترجمه ترگمان]او در قایق کوچک قایق پارو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dinghy was rocked by the wash of a passing ferry.
[ترجمه گوگل]قایق با شستشوی یک کشتی در حال عبور تکان خورد
[ترجمه ترگمان]قایق کوچک در کنار قایق پارویی در حال حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She jumped into the dinghy and shoved off.
[ترجمه گوگل]او به داخل قایق پرید و به بیرون پرید
[ترجمه ترگمان]او به داخل قایق پارویی پرید و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A strong current carried the dinghy away.
[ترجمه گوگل]جریان قوی قایق را با خود برد
[ترجمه ترگمان]یک جریان قوی قایق پارویی کوچک را باخود می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was transferred to the ship by dinghy.
[ترجمه گوگل]او با قایق به کشتی منتقل شد
[ترجمه ترگمان]او با قایق پارویی به کشتی منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The three of us manhandled the uncovered dinghy out of the shed.
[ترجمه گوگل]ما سه نفر قایق بدون پوشش را از آلونک بیرون آوردیم
[ترجمه ترگمان]سه نفر از ما قایق نجات را از انبار بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He sailed the dinghy up the river.
[ترجمه گوگل]او با قایق به سمت رودخانه رفت
[ترجمه ترگمان]او قایق کوچک را به طرف رودخانه هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our little dinghy was dwarfed by the big yacht.
[ترجمه گوگل]قایق بزرگ قایق کوچک ما کوتوله شده بود
[ترجمه ترگمان] قایق little کوچیک ما توسط یه قایق تفریحی کوتاه شده بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The engine stopped. The dinghy spun like a top and a huge wave came at me.
[ترجمه گوگل]موتور خاموش شد قایق مانند یک قله چرخید و موج عظیمی به سمتم آمد
[ترجمه ترگمان]موتور خاموش شد قایق کوچک مثل تاپ می چرخید و موج عظیمی به طرف من می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قایق تفریحی (اسم)
dinghy, scow

قایق هند شرقی (اسم)
dinghy

انگلیسی به انگلیسی

• small boat
a dinghy is a small boat that you sail or row.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A small boat, often carried or towed by a larger vessel ⛵
🔍 مترادف: Small boat, skiff
✅ مثال: The sailors used a dinghy to reach the shore from their anchored yacht
قایق تفریحی. قایق پارویی کوچک
مثال:
the dinghy can carry the weight of the baggage
قایق تفریحی می تواند سنگینی این چمدان را تحمل بکند.
قایق کوچک

بپرس