ding

/ˈdɪŋ//ˈdɪŋ/

معنی: زدن، با چکش زدن، با شدت زدن
معانی دیگر: دینگ کردن، دنگ دنگ صدا کردن، به صدا درآوردن (زنگ)، (مصرانه و به طور خسته کننده) تکرار کردن، در گوش کسی خواندن، (خودمانی) زدن، (صدای ناقوس) دینگ، (خودمانی) مخفف: ding-a-ling، ضربت، تماس

جمله های نمونه

1. she gave me a ding across the ear!
او دنگی زد تو گوشم !

2. The catcher was dinged on the head by a wild throw.
[ترجمه گوگل]شکارچی با یک پرتاب وحشی بر سرش کوبیده شد
[ترجمه ترگمان]گیرنده توپ با یک پرتاب وحشیانه سر را روی سرش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mother dings into her daughter the importance of hard study.
[ترجمه م الهی] مادر اهمیت سخت کوشی در تحصیل را گوشزد میکند.
|
[ترجمه گوگل]مادر اهمیت مطالعه سخت را برای دخترش می داند
[ترجمه ترگمان]مادر به دخترش اهمیت کار سخت را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They tried to ding out the flies.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند مگس ها را بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]سعی کردند مگس ها را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jim dinged the computer to her.
[ترجمه گوگل]جیم کامپیوتر را به او داد
[ترجمه ترگمان]جیم زمین را برایش صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The trolley came by, dinging noisily.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی از راه رسید و با سروصدا صدا می زد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی به صدا درآمد و سر و صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She dinged the notion into our ears.
[ترجمه گوگل]او این مفهوم را به گوش ما رساند
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که به گوش ما برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Father dings into her ears the importance of being dilingent.
[ترجمه گوگل]پدر اهمیت کوشا بودن را به گوش او می زند
[ترجمه ترگمان]پدر در گوش او اهمیت of بودن را به گوش او می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Flying gravel had dinged the door.
[ترجمه گوگل]سنگ ریزه پرنده در را زنگ زده بود
[ترجمه ترگمان]خاک پرواز در را باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He dinged the bell.
[ترجمه گوگل]او زنگ را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]زنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wall was dinged down.
[ترجمه گوگل]دیوار فرو ریخته بود
[ترجمه ترگمان]دیوار شروع به پایین رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are several dings and dents in the body where the guitar has suffered the slings and arrows of a curious public.
[ترجمه گوگل]چندین شیار و فرورفتگی در بدنه وجود دارد که گیتار از تیر و تسمه های مردم کنجکاو رنج می برد
[ترجمه ترگمان]چندین dings و dents در بدن وجود دارد که در آن گیتار از طناب و کمان یک فرد کنجکاو رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She dinged the perilous plan.
[ترجمه گوگل]او نقشه خطرناک را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]او نقشه خطرناک را بر سر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Organic cyanide, like methyl cyanide, propylene nitrile, Ding Jing and so on.
[ترجمه گوگل]سیانید آلی، مانند متیل سیانید، پروپیلن نیتریل، دینگ جینگ و غیره
[ترجمه ترگمان]cyanide Organic، مثل متیل cyanide، propylene نیتریل، دینگ Jing و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That's a concern echoed by Sheng Ding, a biochemist at The Scripps Research Institute in San Diego, California, who wasn't involved in the research.
[ترجمه گوگل]این نگرانی‌ای است که شنگ دینگ، بیوشیمی‌دان مؤسسه تحقیقاتی اسکریپس در سن دیگو، کالیفرنیا، که در این تحقیق شرکت نداشت، تکرار می‌شود
[ترجمه ترگمان]این یک نگرانی در Sheng دینگ، زیست شیمیدان موسسه تحقیقات Scripps در سن دیگو، کالیفرنیا است که در این تحقیق شرکت نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

با چکش زدن (فعل)
ding

با شدت زدن (فعل)
ding

انگلیسی به انگلیسی

• ring, ringing noise; (u.s.) dent, nick, indent; (australian slang) celebration, party; (australia an offensive slang) italian or greek person; person form italian or greek origin
ring, make a ringing noise

پیشنهاد کاربران

بپرس