ding dong


(صدای ناقوسی که پی درپی زده شود) دینگ دانگ، دنگ دنگ، جروبحث شدید، بگو مگو، یک و دو، (عامیانه) پرماجرا، پرزدوخورد، دینگ دانگ صدا کردن (مثلا ناقوس کلیسا)، (خودمانی) رجوع شود به: ding-a-ling، دنگ دنگ : صدای ساعت، شماطه، ترتیب زنگ زدن ساعت درسرهریک ربع، دنگ دنگ، طنین صدای ساعت، شماطه

جمله های نمونه

1. a ding-dong struggle
کشمکش پر زد و خورد

2. the bells were going ding-dong
ناقوس ها دینگ دانگ صدا می کردند.

3. i had a bit of a ding-dong with him about his frequent absences
با او درباره ی غیبت های مکررش مشاجره کردم.

4. She kept on dingdonging in my ears the whole day.
[ترجمه گوگل]او در تمام روز به گوش من می کوبید
[ترجمه ترگمان]اون تمام روز تو گوشم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I rang the doorbell. Ding-dong! No answer.
[ترجمه گوگل]زنگ در را زدم دینگ دونگ! بدون پاسخ
[ترجمه ترگمان]زنگ در را زدم ! دینگ دانگ جوابی نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He dingdonged the complaints into us.
[ترجمه گوگل]او شکایت ها را به ما رساند
[ترجمه ترگمان] اون شکایت رو به ما تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In that dingdong struggle both players were reaching great heights.
[ترجمه گوگل]در آن مبارزه دینگ دونگ، هر دو بازیکن به ارتفاعات زیادی می رسیدند
[ترجمه ترگمان]در آن مبارزه dingdong هر دو بازیکن به قله های بزرگ می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had a bit of a ding-dong with him about his mistakes.
[ترجمه گوگل]من کمی با او در مورد اشتباهاتش دونگ داشتم
[ترجمه ترگمان]با او در مورد اشتباه ات او با او حرف زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two men were having a real ding-dong on the doorstep.
[ترجمه گوگل]آن دو مرد در آستانه در مشغول خوردن یک دینگ دونگ واقعی بودند
[ترجمه ترگمان] اون دو نفر داشتن یه دینگ دینگ دینگ در آستانه در بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had a real ding-dong in the middle of the restaurant.
[ترجمه گوگل]آنها یک دینگ دونگ واقعی در وسط رستوران داشتند
[ترجمه ترگمان]اونا یه دینگ دینگ دانگ در وسط رستوران داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were having a real ding-dong in the kitchen.
[ترجمه گوگل]آنها در آشپزخانه یک دینگ دونگ واقعی می خوردند
[ترجمه ترگمان] اونا داشتن یه \"دانگ\" رو تو آشپزخونه داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The late 1920s resounded to a ding-dong battle between Einstein and Bohr on this issue.
[ترجمه گوگل]اواخر دهه 1920 به نبرد دینگ دونگ بین اینشتین و بور بر سر این موضوع طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه ۱۹۲۰ صدای دینگ دانگ فاصله میان انیشتین و بوهر در این باره به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Before the two note ding-dong had faded, a baby had started to howl inside.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه دو نت دینگ دونگ محو شوند، نوزادی در داخل شروع به زوزه کشیدن کرده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که دو صدای دینگ دانگ از بین برود، بچه شروع به زوزه کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another right bitchy ding-dong is in prospect.
[ترجمه گوگل]یک دینگ دونگ درست و حسابی دیگر در دست بررسی است
[ترجمه ترگمان]یک راست دیگر، دینگ دانگ دانگ نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why did Angela Smith's wedding day turn into a ding-dong court battle?
[ترجمه گوگل]چرا روز عروسی آنجلا اسمیت به نبرد دادگاه دینگ دونگ تبدیل شد؟
[ترجمه ترگمان]چرا روز عروسی آنجلا اسمیت به جنگ دونگ دانگ تبدیل شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Because had mastered him dingdong true and detailed information.
[ترجمه گوگل]از آنجا که به او تسلط پیدا کرده بود اطلاعات دقیق و دقیق
[ترجمه ترگمان]چون بر او مسلط شده بود و اطلاعات دقیقی از او به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. At first, dingdong or very those who abide by acceptance make money on time, but be as high as 30 as affiliation person many when.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، دینگدونگ یا بسیار کسانی که از پذیرش تبعیت می کنند، به موقع درآمد کسب می کنند، اما در بسیاری از موارد به 30 نفر می رسند
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، dingdong یا خیلی کسانی که از پذیرش پیروی می کنند پول را در زمان به دست می آورند، اما در مقایسه با فردی که وابستگی بیشتری دارند، ۳۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Editor: How do you come up against dingdong atelier?
[ترجمه گوگل]سردبیر: چگونه با آتلیه dingdong مقابله می کنید؟
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر: شما چگونه در آتلیه خود از دست خواهید رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ringing noise of a bell; peal; (slang) stupid person; fool; loud dispute, fight (informal)
ding-dong is used to represent the sound made by a bell.
a ding-dong is a lively quarrel or fight; an informal use.
a ding-dong contest is one in which first one person seems to be winning, and then the other person does; an informal use.
ringing noise of a bell; peal; (slang) stupid person; fool; loud dispute, fight (informal)

پیشنهاد کاربران

1. The sound a doorbell makes
2. A PENIS, usually quite tiny
3. A more proper way of telling someone they are a complete fucking idiot. Commonly said with a short rap on one's own head for emphasis.
پس میشه
صدای در /آلت کوچولو/مشنگ و گاگول
( محاوره ) ( American ) : احمق ، نادان

بپرس