dilution

/daɪˈluːʃn̩//daɪˈljuːʃn̩/

معنی: رقیق سازی، محلول، ترقیق، رقیق شدگی
معانی دیگر: تنگیدگی، آبناکی، آبکی شدگی، رقت، تنکش، غل آگینی، (هر چیز رقیق شده) آبکی، تنکیده

جمله های نمونه

1. the dilution of our moral standards
تضعیف معیارهای اخلاقی ما

2. the dilution of paint with thinner
رقیق کردن رنگ با تینر

3. The drug's effectiveness is increased by dilution.
[ترجمه گوگل]اثربخشی دارو با رقیق سازی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اثربخشی دارو به وسیله رقیق سازی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a serious dilution of their election promises.
[ترجمه حمید] این یک تنزل جدی از وعده های انتخاباتی آن ها است
|
[ترجمه گوگل]این کاهش جدی وعده های انتخاباتی آنهاست
[ترجمه ترگمان]این یک رقیق سازی جدی از وعده های انتخاباتی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any dilution of standards must be resisted.
[ترجمه گوگل]در برابر هرگونه رقیق شدن استانداردها باید مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه رقیق سازی استانداردهای باید مقاومت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Devoting maximum diplomatic effort to dilution and delay.
[ترجمه گوگل]اختصاص حداکثر تلاش دیپلماتیک برای رقیق کردن و تاخیر
[ترجمه ترگمان]حداکثر تلاش دیپلماتیک برای رقیق سازی و تاخیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is also a section on isotope dilution analysis.
[ترجمه گوگل]همچنین بخشی در مورد تجزیه و تحلیل رقت ایزوتوپی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین یک بخش در آنالیز رقیق سازی ایزوتوپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All samples were assayed at a 50% dilution in immunoassay buffer and corrected for dilution after subtraction of the assay detection limit.
[ترجمه گوگل]همه نمونه ها در رقت 50 درصد در بافر ایمونواسی مورد سنجش قرار گرفتند و پس از تفریق حد تشخیص سنجش، برای رقت اصلاح شدند
[ترجمه ترگمان]تمام نمونه ها در یک رقیق سازی ۵۰ % در بافر immunoassay و برای رقیق سازی متوالی بعد از کاهش میزان تشخیص سنجش تصحیح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Opinion-influencing analysts and commentators concentrate on the potential dilution in earnings per share.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران و مفسران تأثیرگذار بر نظر بر کاهش بالقوه سود هر سهم تمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]تحلیل نظر: تحلیل گران و مفسران بر رقیق سازی بالقوه درآمدها در هر سهم تمرکز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It could lead to the dilution and fragmentation of the strengths and skills of the primary health care team.
[ترجمه گوگل]این می تواند منجر به رقیق شدن و تکه تکه شدن نقاط قوت و مهارت های تیم مراقبت های بهداشتی اولیه شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به رقیق شدن و تکه تکه شدن توانایی ها و مهارت های تیم مراقبت های بهداشتی اولیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When antidiuretic hormone is absent, urinary dilution occurs.
[ترجمه گوگل]هنگامی که هورمون ضد ادرار وجود ندارد، رقیق شدن ادرار رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هورمون antidiuretic وجود ندارد، رقیق شدگی ادرار رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here again, dilution is impaired, but reduction of water intake below output will lead to a rise in serum tonicity.
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره، رقت‌سازی مختل می‌شود، اما کاهش مصرف آب کمتر از میزان خروجی منجر به افزایش تونیسیت سرم می‌شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، ضعیف شدن ضعیف است، اما کاهش جذب آب زیر خروجی منجر به افزایش in سرم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The quality of dilution water, which if contaminated leads to incorrect BOD values.
[ترجمه گوگل]کیفیت آب رقیق، که در صورت آلوده شدن منجر به مقادیر نادرست BOD می شود
[ترجمه ترگمان]کیفیت آب رقیق، که در صورت آلودگی منجر به مقادیر BOD نادرست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the east, the water is mainly oceanic with relatively minor dilution from direct monsoonal rainfall and runoff from small streams.
[ترجمه گوگل]در شرق، آب عمدتاً اقیانوسی با رقت نسبتاً جزئی ناشی از بارندگی مستقیم موسمی و رواناب از نهرهای کوچک است
[ترجمه ترگمان]در شرق، آب به طور عمده با رقیق سازی نسبتا کم ناشی از بارش باران مستقیم و رواناب از نهره ای کوچک در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقیق سازی (اسم)
dilution

محلول (اسم)
dilution, solution

ترقیق (اسم)
dilution, rarefaction, subtilization, tenderization

رقیق شدگی (اسم)
dilution

تخصصی

[حسابداری] تقلیل ارزش
[شیمی] رقت، رقیق کردن
[برق و الکترونیک] کمرنگ سازی کاهش شدت رنگ یا افزودن رنگ سفید .
[مهندسی گاز] رقیق سازی، محلول
[زمین شناسی] رقیق سازی ،محلول ،آلوده شدن کانه با دیواره در هوا بند.
[نساجی] رقیق کردن - رقت - رقیق - رقیقی
[ریاضیات] ترفیق، رقت، میزان رقت، رقیق سازی
[معدن] رقت (فلوتاسیون) - رقیق شدن (عمومی استخراج)
[آمار] رقیق سازی
[آب و خاک] رقیق سازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of diluting, thinning, watering down; substance which has been diluted

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dilute
✅️ اسم ( noun ) : dilution / dilutent
✅️ صفت ( adjective ) : dilute / diluted / dilutive
✅️ قید ( adverb ) : _
کم رنگ شدن
تعدیل ( اقتصادی ) نرمش ( سیاسی )

بپرس