diluted

/daɪˈluːt//daɪˈljuːt/

معنی: ابکی
معانی دیگر: رقیق کردن، ابکی کردن

جمله های نمونه

1. diluted milk
شیر رقیق شده،شیر آبکی (یا آبناک)

2. a diluted kind of democracy
نوعی مردم سالاری بی آب و رنگ

3. we should not allow our educational standards to become diluted
نباید اجازه دهیم معیارهای آموزشی ما دچار ضعف شوند.

4. The quality of the book is diluted by the bad writing.
[ترجمه Moon child] کیفیت کتاب با نوشته های بد ضعیف شده
|
[ترجمه گوگل]کیفیت کتاب با نوشتن بد رقیق شده است
[ترجمه ترگمان]کیفیت کتاب با نوشته های بد رقیق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I diluted the paint with a little oil.
[ترجمه مسعود] رنگ را با روغن رقیق کردم
|
[ترجمه گوگل]رنگ را با کمی روغن رقیق کردم
[ترجمه ترگمان]رنگ را با کمی روغن کم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She diluted the milk with water.
[ترجمه گوگل]شیر را با آب رقیق کرد
[ترجمه ترگمان]او شیر را با آب رقیق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The barsh colours of the painting diluted in the strong light.
[ترجمه گوگل]رنگ‌های برش نقاشی در نور شدید رقیق می‌شوند
[ترجمه ترگمان]رنگ های barsh رنگ نقاشی در نور قوی رقیق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His proposal was diluted by the lack of support from the Security Council.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او به دلیل عدم حمایت شورای امنیت کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او با عدم حمایت شورای امنیت رقیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The nurse diluted the drug with saline water.
[ترجمه گوگل]پرستار دارو را با آب شور رقیق کرد
[ترجمه ترگمان]پرستار با آب شور این دارو را رقیق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For each study the aliquot was further diluted in 0. 9% NaCl solution.
[ترجمه گوگل]برای هر مطالعه مقدار کمی بیشتر در محلول NaCl 0 9٪ رقیق شد
[ترجمه ترگمان]برای هر مطالعه، aliquot بیشتر در صفر رقیق شد % ۹ محلول NaCl
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When nothing else happened disappointment diluted her excitement.
[ترجمه گوگل]وقتی هیچ اتفاق دیگری نیفتاد، ناامیدی هیجان او را کم کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که دیگر هیچ چیز نا امیدی برایش باقی نمانده بود، هیجان او را بر هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sodium nitrite is dissolved in distilled water and diluted to volume.
[ترجمه گوگل]نیتریت سدیم در آب مقطر حل شده و به حجم رقیق می شود
[ترجمه ترگمان]سدیم نیتریت در آب مقطر حل می شود و به حجم رقیق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This solution is then diluted further for use.
[ترجمه گوگل]سپس این محلول برای استفاده بیشتر رقیق می شود
[ترجمه ترگمان]سپس این راه حل برای استفاده بیشتر رقیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The right is further diluted because licences are available as of right during the last five years.
[ترجمه گوگل]این حق بیشتر کاهش می یابد زیرا مجوزها از همان ابتدا در طول پنج سال گذشته در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]این حق بیشتر رقیق است زیرا مجوزها در طول پنج سال گذشته در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

انگلیسی به انگلیسی

• made thinner or weaker by addition of water; made fainter; reduced in strength

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dilute
✅️ اسم ( noun ) : dilution / dilutent
✅️ صفت ( adjective ) : dilute / diluted / dilutive
✅️ قید ( adverb ) : _
dilutes = ضعیف شدن یا ضعیف تر کردن - کمرنگ تر - رقیق
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
If someone or something dilutes a belief, quality, or value, they make it weaker and less effective
...
[مشاهده متن کامل]

اگر کسی یا چیزی باور، کیفیت یا ارزشی را کمرنگ تر کند، آن را ضعیف تر و کمتر مؤثر می کند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
make ( a liquid ) thinner or weaker by adding water or another solvent to it.
با افزودن آب یا حلال دیگری به آن ( مایع ) را رقیق تر یا ضعیف تر کنید.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
bleach can be diluted with cold water
سفید کننده ( آب ژاول، وایتکس ) را می توان با آب سرد رقیق کرد

مخلوط کردن
تقلیل یافته
اضافه کردن
کم رنگ، کم جان، کم رمق
تقلیل شده ( سود هر سهم )
Use water to make it weak
رقیق
پیش پا افتاده

بپرس