dilated

/daɪˈleɪtəd//daɪˈleɪtɪd/

معنی: متسع شده
معانی دیگر: متسع شده

جمله های نمونه

1. matter is dilated by heat
ماده در اثر گرما منبسط می شود.

2. The medicine dilated the blood vessels.
[ترجمه گوگل]دارو رگ های خونی را گشاد کرد
[ترجمه ترگمان] دارو رگه ای خونی رو باز کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cat's eyes dilated in the darkness.
[ترجمه گوگل]چشمان گربه در تاریکی گشاد شد
[ترجمه ترگمان]چشمان گربه در تاریکی گشاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her eyes dilated with terror.
[ترجمه گوگل]چشمانش از وحشت گشاد شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش از وحشت فراخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her eyes dilated with horror at what she had done.
[ترجمه گوگل]چشمانش از وحشت از کاری که کرده بود گشاد شد
[ترجمه ترگمان]از کاری که کرده بود، چشمانش از وحشت گشاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The horse dilated its nostrils.
[ترجمه گوگل]اسب سوراخ های بینی خود را باز کرد
[ترجمه ترگمان]اسب بینی اش را فراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He dilated upon their heroism.
[ترجمه گوگل]او از قهرمانی آنها سخن گفت
[ترجمه ترگمان]از قهرمانی خود فراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ultrasound did not show dilated intrahepatic bile ducts.
[ترجمه گوگل]سونوگرافی گشاد شدن مجاری صفراوی داخل کبدی را نشان نداد
[ترجمه ترگمان]سونوگرافی ducts مجرای صفرا رو نشون نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her eyes dilated with fear.
[ترجمه گوگل]چشمانش از ترس گشاد شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش از ترس گشاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is possible that a dilated colon would generate only very low amplitude contractions that are not distinguished during manometric studies.
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که یک کولون متسع تنها انقباضات دامنه بسیار کم ایجاد کند که در طول مطالعات مانومتری قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که یک کلون dilated تنها انقباضات دامنه بسیار پایینی را تولید کند که در طول مطالعات manometric متمایز نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The remote observer measures time intervals to be dilated and light to be red shifted.
[ترجمه گوگل]ناظر از راه دور فواصل زمانی را اندازه گیری می کند تا گشاد شود و نور به رنگ قرمز جابجا شود
[ترجمه ترگمان]ناظر از راه دور فواصل زمانی را اندازه گیری می کند تا گشاد شده و نور منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her left pupil is horribly dilated and blood trickles from one nostril and her hair.
[ترجمه گوگل]مردمک چشم چپش به طرز وحشتناکی گشاد شده و خون از یک سوراخ بینی و موهایش می چکد
[ترجمه ترگمان]مردمک چپش به طرز وحشتناکی گشاد شده و خون از یک سوراخ و موهایش چکه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cat dilated its eyes.
[ترجمه گوگل]گربه چشمانش را گشاد کرد
[ترجمه ترگمان]گربه چشمانش را فراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her pupils were dilated.
[ترجمه گوگل]مردمک چشم هایش گشاد شده بود
[ترجمه ترگمان]مردمک هاش گشاد شده بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متسع شده (صفت)
dilated

پیشنهاد کاربران

normal
گشاد شده
منبسط
معنی گشاد شده میدهد!
مثل dilated capillaries = مویرگ های گشاد شده
رقیق شده
the remedy is taken in very diluted from::: one part remedy: one trillion parts water
این دارو خیلی رقیق است ، از یک قسمت دارو و یک تریلیون آب
گشادی
گشاد
منبسط شده

بپرس