dilapidation

/dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩//dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩/

معنی: خرابی، ویرانی، سالخوردگی
معانی دیگر: مخروبگی

جمله های نمونه

1. the dilapidation of the caravanseray caused by the farmers' removal of the stones and bricks
ویرانی کاروانسرا به خاطر آنکه روستاییان سنگ ها و آجرهای آن را می کنند و می برند

2. The farmhouse fell into a state of dilapidation.
[ترجمه گوگل]خانه مزرعه به حالت فرسوده در آمد
[ترجمه ترگمان]مزرعه ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Landfenture of dilapidation such as vagarious peak, stelae, cliff, grotto, gorge and deep slit was formed by the falling action of massif formatted of mallve quartz sandstone and carbonate rocks.
[ترجمه گوگل]زمین‌های فرسوده‌ای مانند قله‌های هولناک، استلاها، صخره‌ها، غارها، دره‌ها و شکاف‌های عمیق در اثر ریزش توده‌ای شکل‌گرفته از ماسه‌سنگ کوارتز مالو و سنگ‌های کربناته تشکیل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Landfenture خرابی از جمله قله vagarious، stelae، صخره، grotto، gorge، gorge و شکاف عمیق با عمل سقوط توده سنگ formatted کوارتز و صخره های کربناته شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On other hand, earthquake-triggered dilapidation, landslide, mud-rock flow and so on are also extremely serious.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، خرابی های ناشی از زلزله، رانش زمین، جریان گل و سنگ و غیره نیز بسیار جدی هستند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر خرابی ناشی از زلزله، رانش زمین لغزش، رانش گل و لای و غیره بسیار جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Relatively the dilapidation of concrete structure is rather universal. Maintenance and consolidation are very important for the concrete structure's serviceability.
[ترجمه گوگل]فرسودگی نسبتاً ساختار بتنی نسبتاً جهانی است نگهداری و یکپارچه سازی برای قابلیت سرویس دهی سازه بتنی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]به نسبت خرابی ساختار بتن تقریبا جهانی است تعمیر و نگهداری و تعمیر و نگهداری برای قابلیت استفاده از ساختار بتن بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only so, can the forepart dilapidation of the asphalt road surface be decrease radically to improve the road quality entirely.
[ترجمه گوگل]تنها در این صورت، می توان فرسودگی سطح جاده آسفالتی را به طور اساسی کاهش داد تا کیفیت جاده به طور کامل بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]تنها به همین دلیل است که خرابی forepart آسفالت جاده آسفالت به طور اساسی کاهش یابد تا کیفیت جاده به طور کامل بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neglect, dilapidation, storm and fire have gradually reduced it to a rusting hulk, like the rib-cage of a whale.
[ترجمه گوگل]بی توجهی، فرسودگی، طوفان و آتش به تدریج آن را به یک هالک زنگ زده، مانند قفس دنده نهنگ، تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]اگر باز هم از خواب غفلت بیدار شود، باز هم باز هم به صورت یک کشتی شکسته و پوسیده، مثل قفسه سینه یک وال، آن را به یک کشتی شکسته فاسد تبدیل کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Secondly, the purchaser will require the surveyor to assess potential liabilities under repairing obligations in the lease and in particular for dilapidations.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، خریدار از نقشه بردار می خواهد که بدهی های بالقوه تحت تعهدات تعمیر را در اجاره نامه و به ویژه برای خرابی ها ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، خریدار به نقشه برداری نیاز دارد تا تعهدات بالقوه را تحت تعمیر تعهدات در اجاره و به خصوص برای dilapidations ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Time, weather, and long neglect had taken the piers beyond dilapidation.
[ترجمه گوگل]زمان، آب و هوا و غفلت طولانی اسکله ها را فراتر از فرسودگی برده بود
[ترجمه ترگمان]گذشت زمان و هوا و غفلت بلند پایه های آن را از خرابی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And so, there is the important meaning on developing research on Pavement dilapidation auto-detection and recognition.
[ترجمه گوگل]و بنابراین، معنای مهمی در توسعه تحقیقات در مورد تشخیص و تشخیص خودکار خرابی روسازی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و بنابراین، معنای مهم در توسعه تحقیق در زمینه خرابی سنگ و تشخیص خودکار و شناسایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The MTs use isolated DC/DC module to provide power for dilapidation detectors, avoiding lightning strike.
[ترجمه گوگل]MT ها از ماژول DC/DC ایزوله برای تامین انرژی برای آشکارسازهای خرابی استفاده می کنند و از برخورد صاعقه جلوگیری می کنند
[ترجمه ترگمان]mts از ماژول DC \/ DC جدا شده برای فراهم کردن برق برای ردیاب های خرابی و اجتناب از زدن صاعقه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What's more, the bags are moisture-proof, heat-resistant, of high strength and low dilapidation rate.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کیسه ها ضد رطوبت، مقاوم در برابر حرارت، استحکام بالا و نرخ فرسودگی پایین هستند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، کیسه ها، ضد رطوبت، مقاوم در برابر حرارت، مقاومت بالا و نرخ خرابی پایین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on calculus of variation, the approximate formula of lower rank nature frequencies is deduced for the free RCB with local dilapidation of concrete.
[ترجمه گوگل]بر اساس محاسبات تغییرات، فرمول تقریبی فرکانس‌های طبیعت رتبه پایین‌تر برای RCB آزاد با فرسودگی موضعی بتن استنتاج می‌شود
[ترجمه ترگمان]براساس حساب دیفرانسیل و انتگرال، فرمول تقریبی فرکانس های پایین رتبه پایین تر برای the آزاد با خرابی موضعی بتون بدست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ying Pun, a mine northeast original camp, for the 50 - meter square Tucheng now dilapidation to farmland.
[ترجمه گوگل]Ying Pun، یک معدن کمپ اصلی شمال شرقی، برای 50 متر مربع Tucheng در حال حاضر ویران به زمین های کشاورزی
[ترجمه ترگمان]Ying Pun، یک کمپ اصلی شمال شرقی من، برای مساحت ۵۰ متر مربع اکنون ویران شده است و زمین های کشاورزی را ویران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The segmented binary images were separated into image tiles, then the proportion value between the cracked pixels and the entire image tile was regarded as the dilapidation degree.
[ترجمه گوگل]تصاویر باینری تقسیم‌بندی شده به کاشی‌های تصویری جدا شدند، سپس مقدار نسبت بین پیکسل‌های ترک خورده و کل کاشی تصویر به عنوان درجه خرابی در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]تصاویر دوتایی بخش بندی شده به کاشی های تصویر جدا شدند، سپس مقدار نسبت بین پیکسل های ترک شده و کل کاشی تصویر به عنوان درجه زوال شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

سالخوردگی (اسم)
senescence, senility, dilapidation

انگلیسی به انگلیسی

• ruin, disrepair, collapse, deterioration

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dilapidate
✅️ اسم ( noun ) : dilapidation
✅️ صفت ( adjective ) : dilapidated
✅️ قید ( adverb ) : _
تخریب و هدر رفتن
خراب شدن. فاسد شدن
the mill was in a state of dilapidation"

بپرس