dilapidate

/dəˈlæpəˌdet//dəˈlæpəˌdet/

معنی: خراب کردن، بحال ویرانی دراوردن
معانی دیگر: ویران کردن، (در اثر کم توجهی) مخروبه شدن یا کردن

جمله های نمونه

1. after the father's death, the children allowed the house to dilapidate
پس از مرگ پدر،بچه ها اجازه گذاشتند که خانه به حالت مخروبه درآید.

2. The building had been dilapidated by neglect.
[ترجمه گوگل]ساختمان بر اثر بی توجهی ویران شده بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان از بی توجهی خراب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hotel we stayed in was really dilapidated.
[ترجمه گوگل]هتلی که در آن اقامت داشتیم واقعاً ویران بود
[ترجمه ترگمان]هتلی که ما در آن اقامت داشتیم واقعا ویران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The house is very dilapidated but it has possibilities.
[ترجمه گوگل]خانه بسیار ویران است اما امکاناتی دارد
[ترجمه ترگمان]خانه خیلی خراب است اما امکان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His sons have dilapidated the estate.
[ترجمه گوگل]پسرانش املاک را ویران کرده اند
[ترجمه ترگمان]پسرش ملک را خراب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The garden has dilapidated through years of neglect.
[ترجمه گوگل]باغ در اثر سال ها بی توجهی ویران شده است
[ترجمه ترگمان]باغ از سال ها غفلت ویران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They bought a dilapidated house when they got married, and are gradually doing it up.
[ترجمه گوگل]آنها هنگام ازدواج یک خانه مخروبه خریدند و به تدریج این کار را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]زمانی که ازدواج کردند یک خانه ویران خرید و به تدریج آن را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The house is a little more dilapidated than when I last saw it.
[ترجمه گوگل]خانه کمی ویران تر از آخرین باری است که آن را دیدم
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که این خانه را دیدم، خانه کمی خراب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dilapidated barn detracts charm from the landscape.
[ترجمه گوگل]انبار ویران جذابیت را از چشم انداز می کاهد
[ترجمه ترگمان]این انبار رو به ویرانی، جذابیت را از روی چشم انداز حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unless your home is totally dilapidated, steer clear of a complete redecoration prior to selling: it will arouse suspicion.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه خانه شما کاملاً ویران باشد، قبل از فروش از یک تغییر دکوراسیون کامل دوری کنید: این مشکوک را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]اگر خانه تان کاملا خراب است، قبل از فروش به طور کامل از یک redecoration کامل عبور کنید: این باعث ایجاد شک و تردید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New barracks are rising where dilapidated Navy quarters had been.
[ترجمه گوگل]پادگان های جدید در جایی که محله های مخروبه نیروی دریایی بود در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]پادگان جدید از جایی که اقامتگاه نیروی دریایی خراب شده بود، بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dilapidated buildings were used as a concentration camp during the dictatorship of the Colonels between 1967 and 197
[ترجمه گوگل]ساختمان های فرسوده به عنوان اردوگاه کار اجباری در دوران دیکتاتوری سرهنگ ها بین سال های 1967 و 197 استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]ساختمان های ویران شده به عنوان یک اردوگاه تمرکز در طول دیکتاتوری the بین سال های ۱۹۶۷ و ۱۹۷ مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dilapidated public schools-their windows covered by protective grilles coexist with crack houses.
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی فرسوده - پنجره‌های آنها که با توری‌های محافظ پوشیده شده‌اند با خانه‌های ترک همزیستی دارند
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی dilapidated - پنجره های آن ها تحت پوشش grilles محافظ با خانه های ترک وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

بحال ویرانی دراوردن (فعل)
dilapidate

انگلیسی به انگلیسی

• bring to a ruinous condition through misuse or neglect, squander; fall into ruin or decay

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dilapidate
✅️ اسم ( noun ) : dilapidation
✅️ صفت ( adjective ) : dilapidated
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس