diktat

/ˈdɪktæt//ˈdɪktæt/

(آلمانی) دستور حکمران خودکامه، یاسا، امریه ء دیکتاتوروار

جمله های نمونه

1. The coach issued a diktat that all team members must attend early-morning practice.
[ترجمه گوگل]مربی دستور داد که همه اعضای تیم باید در تمرین صبح زود شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]این مربی بیانیه ای صادر کرد مبنی بر اینکه همه اعضای تیم باید در تمرین صبح زود شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The occupying force ruled by diktat.
[ترجمه گوگل]نیروی اشغالگر با دیکته حکومت می کرد
[ترجمه ترگمان]نیروی اشغالگر که توسط diktat اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are a diktat, apparently government-backed.
[ترجمه گوگل]آنها دیکته ای هستند که ظاهراً مورد حمایت دولت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک diktat و ظاهرا تحت حمایت دولت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lithuania refused to give in to the diktat from Moscow.
[ترجمه گوگل]لیتوانی از تسلیم شدن به دستور مسکو خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]لیتوانی از تسلیم شدن به the در مسکو خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How can that be so when today's diktat is a contemptuous dismissal of the community's united protest?
[ترجمه گوگل]چگونه ممکن است چنین باشد در حالی که دیکته امروز رد تحقیرآمیز اعتراض متحد جامعه است؟
[ترجمه ترگمان]چطور چنین چیزی ممکن است چنین باشد؟ پس از آن که diktat امروز از هرگونه اعتراض عمومی محروم شد، چطور چنین چیزی ممکن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The will to enforce its diktat is present.
[ترجمه گوگل]اراده برای اجرای دستور آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اراده اجرای diktat در حال حاضر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By militant diktat no Kashmiri pays income or sales tax nor electricity or water bills.
[ترجمه گوگل]بر اساس دستورات ستیزه جویانه، هیچ کشمیری نه مالیات بر درآمد یا فروش و نه قبض برق و آب پرداخت نمی کند
[ترجمه ترگمان]از سوی ستیزه جویان، هیچ کشمیری درآمد یا مالیات بر فروش یا قبض های آب یا آب را پرداخت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Communist Party diktat has been relabelled as "macroprudential supervision".
[ترجمه گوگل]دیکته حزب کمونیست به عنوان "نظارت کلان احتیاطی" نامگذاری شده است
[ترجمه ترگمان]حزب کمونیست diktat به عنوان \"نظارت macroprudential\" شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Credit is infused and withdrawn by central diktat.
[ترجمه گوگل]اعتبار توسط دیکته مرکزی تزریق و برداشت می شود
[ترجمه ترگمان]اعتبار توسط diktat مرکزی القا و دفع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diktat is a foolish policy.
[ترجمه گوگل]دیکتات یک سیاست احمقانه است
[ترجمه ترگمان]سیاست یک سیاست احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. an EU diktat from Brussels.
[ترجمه گوگل]دستور اتحادیه اروپا از بروکسل
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا از بروکسل گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dialogue and accord have been translated into government by diktat.
[ترجمه گوگل]گفت و گو و توافق توسط دیکتات به حکومت ترجمه شده است
[ترجمه ترگمان]گفتمان و موافقتنامه توسط diktat به دولت ترجمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stores are being banned from selling Christmas crackers to anyone under 16 because an EU inspired diktat classes them as 'category 1 fireworks'.
[ترجمه گوگل]فروشگاه‌ها از فروش ترقه کریسمس به افراد زیر 16 سال منع شده‌اند، زیرا یک دستور الهام‌گرفته از اتحادیه اروپا آنها را به عنوان «آتش‌بازی دسته 1» طبقه‌بندی می‌کند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های زنجیره ای از فروش کراکر کریسمس به هر کسی زیر ۱۶ سال محروم شده است، زیرا اتحادیه اروپا از آن ها به عنوان گروه ۱ آتش بازی الهام گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What if a very sophisticated user refuses to accept the diktat of various community distributions and wants to run a Linux/Apache/MySQL/PHP (LAMP)-type application stack from a CD?
[ترجمه گوگل]اگر یک کاربر بسیار پیچیده از پذیرش دستور توزیع‌های مختلف جامعه امتناع کند و بخواهد پشته برنامه‌ای از نوع Linux/Apache/MySQL/PHP (LAMP) را از روی سی‌دی اجرا کند؟
[ترجمه ترگمان]چه می شود اگر یک کاربر بسیار پیچیده از پذیرش توزیع های مختلف جامعه خودداری کند و می خواهد یک بسته نرم افزاری Linux \/ Apache \/ PHP (LAMP)را از یک سی دی اجرا کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• authoritative and harshly imposed settlement with a defeated party; dogmatic decree

پیشنهاد کاربران

بپرس