digression

/daɪˈɡreʃn̩//daɪˈɡreʃn̩/

معنی: انحراف، گریز
معانی دیگر: پرت شدن (از موضوع)، پرت شدگی از موضوع

جمله های نمونه

1. this long digression has led me away from my main story
این انحراف طولانی مرا از داستان اصلیم دور کرده است.

2. Talking about money now would be a digression from the main purpose of this meeting.
[ترجمه گوگل]صحبت در مورد پول اکنون دوری از هدف اصلی این جلسه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]صحبت کردن درباره پول در حال حاضر انحراف از هدف اصلی این جلسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All of this may seem a digression from what this article set out to be: an inquiry into the sublime.
[ترجمه گوگل]همه اینها ممکن است یک انحراف از آنچه که این مقاله تعیین کرده است به نظر برسد: تحقیق در مورد امر متعالی
[ترجمه ترگمان]همه اینها ممکن است موضوع انحراف از آنچه که این مقاله قرار است باشد به نظر برسد: تحقیق در مورد عالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even the digression up to Cajamarca now seemed in retrospect more like an adventure than something to send shivers down the spine.
[ترجمه گوگل]حتی انحراف تا کاخامارکا اکنون در گذشته بیشتر شبیه به یک ماجراجویی به نظر می رسید تا چیزی که باعث ایجاد لرز در ستون فقرات شود
[ترجمه ترگمان]حتی انحراف از موضوع سر تا ماس اکنون در گذشته به نظر می رسید که از چیزی مهم تر از چیزی است که از ستون فقرات به لرزه بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All this is a digression,'he added in a different tone.
[ترجمه گوگل]او با لحنی دیگر اضافه کرد، همه اینها یک انحراف است
[ترجمه ترگمان]و با لحن دیگری اضافه کرد: همه این ها یک راست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After this digression we return now to our original problem.
[ترجمه گوگل]پس از این انحراف، اکنون به مشکل اصلی خود باز می گردیم
[ترجمه ترگمان]بعد از این موضوع، برگردیم به مشکل اصلی خودمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now let's return from this digression to our subject.
[ترجمه گوگل]حال از این انحراف به موضوع خود بازگردیم
[ترجمه ترگمان]حالا از موضوع خارج شویم و موضوع بحث را عوض کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wreck was caused by the digression of the two ships.
[ترجمه گوگل]علت غرق شدن این دو کشتی بود
[ترجمه ترگمان]بدنه کشتی براثر انحراف از موضوع دو کشتی به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At this moment, thoughts of Celia were a digression.
[ترجمه گوگل]در این لحظه، افکار سلیا یک انحراف بود
[ترجمه ترگمان]در این لحظه، افکار سل یا از موضوع خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The following paragraphs are a necessary digression to define and illustrate several important vector operations.
[ترجمه گوگل]پاراگراف های زیر یک انحراف ضروری برای تعریف و نشان دادن چندین عملیات برداری مهم است
[ترجمه ترگمان]پاراگراف های بعدی یک موضوع ضروری برای تعریف و توضیح چندین عملیات برداری مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This digression added to the liveliness of her talk.
[ترجمه گوگل]این انحراف بر سرزندگی صحبت های او افزود
[ترجمه ترگمان]این موضوع به شور و هیجان گفتگوی او می افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I must here introduce a short digression.
[ترجمه گوگل]در اینجا باید یک انحراف کوتاه را معرفی کنم
[ترجمه ترگمان]باید موضوع را از موضوع خارج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Digression 13 : With what nature are we raised?
[ترجمه گوگل]سیر 13: با چه طبیعتی تربیت شده ایم؟
[ترجمه ترگمان]Digression ۱۳: با چه nature بزرگ می شویم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please leave the digression, and get down to the business matter.
[ترجمه گوگل]لطفا انحراف را رها کنید و به موضوع تجاری بپردازید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم از موضوع خارج شوید و موضوع کار را حل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

تخصصی

[آمار] دیگرِسیون

انگلیسی به انگلیسی

• deviation from the main point (in writing or speaking)

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A temporary departure from the main topic or subject ↪️ 🛤️ ↩️
🔍 مترادف: Departure
✅ مثال: His digression from the main argument caused confusion among the listeners.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : digress
✅️ اسم ( noun ) : digression
✅️ صفت ( adjective ) : digressive
✅️ قید ( adverb ) : _
انحراف ، پرت شدن از موضوع
گفتار حاشیه ای
دور شدن از موصوع اصلی
پراکنده گویی ( کردن )

بپرس