1. a dignified bow
تعظیم موقرانه
2. a banquet dignified by the presence of the prime minister
ضیافتی که حضور نخست وزیر به آن ابهت بخشیده بود
3. his father is a dignified man
پدرش آدم متینی است.
4. there is no congruence between his dignified bearings and his silly writings
بین رفتار موقرانه و نوشته های احمقانه ی او هیچ تشابهی وجود ندارد.
5. He always strikes such a dignified pose before his girlfriend.
[ترجمه گوگل]او همیشه در برابر دوست دخترش چنین ژست باوقارانه ای می گیرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه قبل از دوست دخترش به چنین ژست باشکوهی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه قبل از دوست دخترش به چنین ژست باشکوهی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The presence of the mayor dignified the occasion.
[ترجمه گوگل]حضور شهردار این مراسم را با عزت بخشید
[ترجمه ترگمان]حضور شهردار با وقار و وقار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حضور شهردار با وقار و وقار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He dignified a small collection of books by calling it a library.
[ترجمه گوگل]او مجموعه کوچکی از کتابها را با نامگذاری آن به عنوان کتابخانه، وقار کرد
[ترجمه ترگمان]مجموعه کوچکی از کتاب ها را با آن می خواند که آن را کتابخانه می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مجموعه کوچکی از کتاب ها را با آن می خواند که آن را کتابخانه می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Throughout his trial he maintained a dignified silence.
[ترجمه گوگل]در تمام مدت محاکمه، او سکوتی محترمانه داشت
[ترجمه ترگمان]در خلال محاکمه سکوت توام با وقار را حفظ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در خلال محاکمه سکوت توام با وقار را حفظ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The defeated candidate gave a dignified speech in which he congratulated his rival.
[ترجمه گوگل]کاندیدای شکست خورده سخنرانی آبرومندانه ای داشت و در آن به رقیب خود تبریک گفت
[ترجمه ترگمان]کاندیدای شکست خورده یک سخنرانی باشکوه برگزار کرد که در آن به رقیب خود تبریک گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاندیدای شکست خورده یک سخنرانی باشکوه برگزار کرد که در آن به رقیب خود تبریک گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They suggested that she make a dignified exit in the interest of the party.
[ترجمه گوگل]آنها به او پیشنهاد کردند که یک خروج آبرومندانه به نفع حزب داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که در این مورد به خوبی راه خروج را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که در این مورد به خوبی راه خروج را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He has so far kept a dignified silence on the subject.
[ترجمه گوگل]او تا کنون در این مورد سکوتی محترمانه داشته است
[ترجمه ترگمان]او تا این حد سکوت سنگینی را در این موضوع نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تا این حد سکوت سنگینی را در این موضوع نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They waited in a dignified and orderly manner outside the church.
[ترجمه گوگل]آنها با وقار و منظم بیرون کلیسا منتظر ماندند
[ترجمه ترگمان]با رفتاری متین و منظم در خارج از کلیسا منتظر ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با رفتاری متین و منظم در خارج از کلیسا منتظر ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He remained quietly dignified in defeat.
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدا با وقار در شکست باقی ماند
[ترجمه ترگمان]او به آرامی در شکست و شکست باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به آرامی در شکست و شکست باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His attempt at a dignified resignation had turned into a three-ring circus.
[ترجمه گوگل]تلاش او برای استعفای آبرومندانه به یک سیرک سه حلقه تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش او با استعفای dignified تبدیل به یک سیرک سه حلقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تلاش او با استعفای dignified تبدیل به یک سیرک سه حلقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He seemed a very dignified and charming man.
[ترجمه ویدا حسینی] به نظر مرد بسیار موقر و جذابی بود.|
[ترجمه گوگل]او مردی بسیار باوقار و جذاب به نظر می رسید[ترجمه ترگمان]مرد بسیار موقر و جذابی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید