digitize

/ˈdɪdʒəˌtaɪz//ˈdɪdʒəˌtaɪz/

معنی: رقمی کردن
معانی دیگر: (کامپیوتر - از آنالوگ تبدیل به دیجیتال کردن) دیجیتالی کردن، شماری کردن

جمله های نمونه

1. This picture has been digitized by a scanner.
[ترجمه گوگل]این تصویر توسط اسکنر دیجیتالی شده است
[ترجمه ترگمان]این تصویر با اسکنر دیجیتالی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To create special effects, engineers digitize the film and then work with it on computer.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد جلوه های ویژه، مهندسان فیلم را دیجیتالی می کنند و سپس با آن روی کامپیوتر کار می کنند
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد جلوه های ویژه، مهندسان فیلم را دیجیتالی کرده و سپس با کامپیوتر کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A video program, once digitized, looks like any other digital data.
[ترجمه گوگل]یک برنامه ویدیویی، پس از دیجیتالی شدن، شبیه هر داده دیجیتالی دیگری است
[ترجمه ترگمان]یک برنامه ویدئویی، که زمانی دیجیتالی شد، شبیه به دیگر داده های دیجیتال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The data in Appendix H were digitized manually using an xy grid with coordinate values in the range 0-1000.
[ترجمه گوگل]داده های پیوست H به صورت دستی با استفاده از یک شبکه xy با مقادیر مختصات در محدوده 0-1000 دیجیتالی شدند
[ترجمه ترگمان]داده ها در ضمیمه H با استفاده از یک شبکه xy با مقادیر مختصات در دامنه ۰ - ۱۰۰۰ دیجیتالی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Figure 4 Closure error in polygon digitizing.
[ترجمه گوگل]شکل 4 خطای بسته شدن در دیجیتال سازی چند ضلعی
[ترجمه ترگمان]شکل ۴ خطای خاتمه در چند ضلعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Convergence of transmission compresses and stores digitized information so it can travel through existing phone and cable wiring.
[ترجمه گوگل]همگرایی انتقال اطلاعات دیجیتالی را فشرده و ذخیره می کند تا بتواند از طریق سیم کشی تلفن و کابل موجود عبور کند
[ترجمه ترگمان]هم گرایی خطوط انتقال و ذخیره اطلاعات دیجیتال را دیجیتالی می کند تا بتواند از طریق تلفن و سیم کشی موجود عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Logitech's FotoMan digital camera stores 32 digitized photos in random access memory instead of on film.
[ترجمه گوگل]دوربین دیجیتال FotoMan لاجیتک 32 عکس دیجیتالی شده را به جای روی فیلم در حافظه دسترسی تصادفی ذخیره می کند
[ترجمه ترگمان]دوربین دیجیتال FotoMan لاجیتک، ۳۲ عکس دیجیتالی در حافظه دسترسی تصادفی به جای فیلم ذخیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is simply because digitized Output can move from continent to continent at extremely low cost.
[ترجمه گوگل]این صرفاً به این دلیل است که خروجی دیجیتالی می تواند با هزینه بسیار کم از قاره ای به قاره دیگر منتقل شود
[ترجمه ترگمان]این به سادگی به این دلیل است که دیجیتالی شدن می تواند از قاره به قاره با هزینه بسیار پایین حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One approach is to carry out experiments with a digitizing table in order to determine empirically an appropriate distribution for digitizing errors.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد، انجام آزمایش‌هایی با جدول دیجیتالی‌سازی به منظور تعیین تجربی توزیع مناسب برای خطاهای دیجیتالی است
[ترجمه ترگمان]یک روش انجام آزمایش ها با یک جدول دیجیتالی به منظور تعیین تجربی یک توزیع مناسب برای دیجیتالی کردن خطاها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The result is a digitized display of flora, fauna and visual effects.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک نمایش دیجیتالی از گیاهان، جانوران و جلوه های بصری است
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک نمایش دیجیتالی از گیاهان، جانوران و آثار تصویری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The digitized images can be stored on a computer hard disk, or printed out on special photographic paper.
[ترجمه گوگل]تصاویر دیجیتالی شده را می توان بر روی هارد دیسک کامپیوتر ذخیره کرد یا روی کاغذ عکاسی مخصوص چاپ کرد
[ترجمه ترگمان]تصاویر دیجیتالی را می توان بر روی هارد دیسک کامپیوتر، یا چاپی از روی کاغذ عکاسی خاص، ذخیره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A film-transfer service bureau (find them online) can digitize your old reels of film.
[ترجمه گوگل]یک دفتر خدمات انتقال فیلم (آنها را به صورت آنلاین پیدا کنید) می تواند قرقره های قدیمی فیلم شما را دیجیتالی کند
[ترجمه ترگمان]یک اداره خدمات انتقال فیلم (که آن ها را آنلاین پیدا می کنید)می تواند reels قدیمی فیلم شما را دیجیتالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such system is used to digitize high - speed, wide band signal.
[ترجمه گوگل]چنین سیستمی برای دیجیتالی کردن سیگنال باند پهن با سرعت بالا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این سیستم برای دیجیتالی کردن سرعت بالا، سیگنال باند عریض مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We digitize keyboard alphabets and have different shapes and typefaces to phosphor your reference.
[ترجمه گوگل]ما الفبای صفحه‌کلید را دیجیتالی می‌کنیم و اشکال و تایپ‌فیس‌های مختلفی برای فسفر کردن مرجع شما داریم
[ترجمه ترگمان]ما الفبای صفحه کلید را دیجیتالی می کنیم و اشکال مختلفی داریم و typefaces برای phosphor مرجع شما داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقمی کردن (فعل)
digitize

تخصصی

[کامپیوتر] دیجیتالی کردن ؛ رقمی کردن - دیجیتالی کردن، رقمی کردن - تبدیل ورودی به شکل که کامپیوتر بتواند آن را پردازش کند. نگاه کنید به frame grabber؛ scanner .
[برق و الکترونیک] رقمی کردن تبدیل مقدار قیاسی یک کمیت به مقدار عددی .
[زمین شناسی] رقومی کردن نمونه برداری کردن از یک تابع پیوسته در فواصل زمانی مجزا و ثبت و ضبط کردن مقدار ها به عنوان یک توالی از اعداد.

انگلیسی به انگلیسی

• (electronics, computers) convert analog data into digital data, put into digital form (also digitise)

پیشنهاد کاربران

بصورت دیجیتالی نمایش دادن روی صفجه مانیتور/نمایش دیجیتالی
کامپیوتری کردن، راهبری کردن ( فرآیند یا سیستمی ) با استفاده از کامپیوتر یا سیستم های کامپیوتری
کامپیوتری کردن، راهبری کردن ( فرآیند یا سیستمی ) با استفاده از کامپیوتر
digitize ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: رقمی کردن
تعریف: تبدیل کردن نشانک/ سیگنال به نشانک/ سیگنال رقمی
رَقَماندن.
دیجیتالیدن.

بپرس