digitate

/ˈdɪdʒɪteɪt//ˈdɪdʒɪtɪt/

معنی: انگشتی، ای پنجه، انگشت دار
معانی دیگر: دارای انگشت، انگشت مانند، انگشتسان (digitated هم می گویند)، پنجه ای

جمله های نمونه

1. digitate projections at the end of each radio antenna
برآمدگی های انگشتسان در انتهای هر آنتن رادیو

2. a horse-like animal that instead of hooves has digitate hands and feet
جانوری اسب مانند که به جای سم دست و پای انگشت دار دارد

مترادف ها

انگشتی (صفت)
digital, digitate

ای پنجه (صفت)
digitate

انگشت دار (صفت)
digitate

انگلیسی به انگلیسی

• having individual fingers and toes; having formations resembling fingers

پیشنهاد کاربران

بپرس