diggings

/ˈdɪɡɪŋz//ˈdɪɡɪŋz/

معنی: حفاری، محل حفر، خاک برداری
معانی دیگر: (مواد حفاری شده و بیرون آورده شده) کندآوار، کان آوار، (محل حفاری یا معدن کاوی به ویژه معدن طلا) کانگاه، (عامیانه) زیستگاه کانچیان طلا، اردوگاه کارگران کان

جمله های نمونه

1. Digging your grave with your own teeth.
[ترجمه Ali] قبرتو با دندونای خودت میکنم
|
[ترجمه گوگل]قبرت را با دندان خود کندن
[ترجمه ترگمان]دارم قبر تو رو با دندون های خودت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is digging in his garden.
[ترجمه گوگل]او در باغ خود حفاری می کند
[ترجمه ترگمان]دارد باغ خود را می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think I'll do some digging in the garden.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم کمی در باغ حفاری کنم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم یه کمی تو باغچه تحقیق کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were digging up worms to use for bait.
[ترجمه گوگل]آنها در حال کندن کرم بودند تا از آنها برای طعمه استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]اونا دنبال کرم کردن که برای طعمه استفاده کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has been digging away for hours.
[ترجمه گوگل]او ساعت ها در حال کندن زمین است
[ترجمه ترگمان] چند ساعته که داره تحقیق میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A stone was digging into my heel.
[ترجمه گوگل]سنگی در پاشنه پا فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]سنگی در پاشنه من حفر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is digging away at her mathematics lessons.
[ترجمه گوگل]او در حال حفاری در درس های ریاضی خود است
[ترجمه ترگمان]او در حال حفاری درس های ریاضی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Digging the garden is good exercise.
[ترجمه گوگل]حفر باغ ورزش خوبی است
[ترجمه ترگمان]حفاری در باغ ورزش خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the rain stopped, the men went ahead with their work of digging up the street.
[ترجمه گوگل]پس از توقف باران، مردان به کار خود برای کندن خیابان ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که باران متوقف شد، مردها کارشان را با کندن زمین انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are digging into all the old files connected with this case.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حفاری در تمام پرونده های قدیمی مرتبط با این پرونده هستند
[ترجمه ترگمان]دارن پرونده های قدیمی رو بررسی میکنن که با این پرونده مرتبط هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Digging the garden is a backbreaking job.
[ترجمه گوگل]حفر باغ یک کار کمرشکن است
[ترجمه ترگمان]حفاری در باغ کار دشواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I began digging a hole for the plant.
[ترجمه گوگل]من شروع به حفر چاله برای گیاه کردم
[ترجمه ترگمان]شروع به کندن سوراخی برای گیاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Workmen stumbled upon the mosaic while digging foundations for a new building.
[ترجمه گوگل]کارگران در حین کندن شالوده ساختمان جدید به موزاییک برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران از روی فرش به زمین افتادند، در حالی که ساختمان را برای یک ساختمان جدید حفر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All that digging has given me an appetite.
[ترجمه گوگل]این همه حفاری به من اشتها داده است
[ترجمه ترگمان] همه اون digging به من اشتهای زیادی داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are digging for mineral deposits.
[ترجمه گوگل]ما در حال حفاری برای ذخایر معدنی هستیم
[ترجمه ترگمان]داریم دنبال منابع معدنی می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفاری (اسم)
excavation, dig, diggings

محل حفر (اسم)
diggings

خاک برداری (اسم)
excavation, diggings

انگلیسی به انگلیسی

• area where digging is taking place; mining project; mine; something that is dug from an excavation; digs, living quarters (british)

پیشنهاد کاربران

بپرس