dig into


1- (با کندن) نفوذ کردن در، کندن و وارد شدن 2- (عامیانه) سخت کار کردن، کوشیدن، جان کندن

جمله های نمونه

1. They began to dig into the hill.
[ترجمه گوگل]آنها شروع به حفاری در تپه کردند
[ترجمه ترگمان]شروع به کندن زمین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Just dig into the roast turkey. Wish you a wonderful Thanksgiving!
[ترجمه گوگل]فقط بوقلمون کبابی را حفاری کنید برای شما یک شکرگزاری فوق العاده آرزو می کنم!
[ترجمه ترگمان] بوقلمون سرخ شده رو درست کن! آرزو می کنم تو یه جشن شکرگزاری عالی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll have to dig into my savings to buy a new car.
[ترجمه hashem zanjirani] برای خرید یک ماشین جدید، باید از پس اندازم استفاده کنم
|
[ترجمه گوگل]برای خرید یک ماشین جدید باید پس اندازم را بکنم
[ترجمه ترگمان]باید حساب پس انداز خودمو بکنم تا یه ماشین جدید بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm going to have to dig into my savings again.
[ترجمه hashem zanjirani] من باید دوباره از پس اندازم استفاده کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید دوباره به پس اندازم بپردازم
[ترجمه ترگمان]باید دوباره into را بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Children were urged to dig into their pockets for a contribution and to sign the scroll themselves.
[ترجمه گوگل]از بچه‌ها خواسته شد تا برای کمک در جیب‌هایشان فرو بروند و خودشان طومار را امضا کنند
[ترجمه ترگمان]از کودکان خواسته شد تا در جیب خود کاوش کنند و خود طومار را امضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For dessert, I dig into the raspberry bread pudding.
[ترجمه گوگل]برای دسر، من در پودینگ نان تمشک فرو می کنم
[ترجمه ترگمان]برای دسر، من به دسر کیک توت فرنگی درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I put my back to her and dig into the corner with my sponge.
[ترجمه گوگل]پشتم را به او می گیرم و با اسفنجم گوشه ای را فرو می کنم
[ترجمه ترگمان]پشتم را به او کردم و با اسفنج به گوشه ای فرو رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To survive is to dig into the pit of your own resources over and over again.
[ترجمه گوگل]زنده ماندن یعنی حفاری در گودال منابع خود بارها و بارها
[ترجمه ترگمان]برای زنده ماندن، حفاری در حفره منابع خود بارها و بارها انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They used the pitchforks to dig into the raked mounds of debris and to add them to the growing mountain.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از چنگال‌ها برای حفاری در تپه‌های آوار و اضافه کردن آن‌ها به کوه در حال رشد استفاده می‌کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از چنگال چنگال برای کندن تپه های زیر آوار استفاده کردند و آن ها را به کوه رو به رشد اضافه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They dig into mud, so supply river sand, at least, not gravel.
[ترجمه گوگل]آنها در گل حفر می کنند، بنابراین حداقل شن و ماسه رودخانه را تامین کنید
[ترجمه ترگمان]در گل و لای، یا حداقل شن را حفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Visitors will also be able to dig into Japanese sushi and Kashmiri chicken curry.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان همچنین می‌توانند سوشی ژاپنی و کاری مرغ کشمیری را حفاری کنند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان همچنین قادر خواهند بود به سوشی ژاپنی و طعم کاری مرغ کشمیری بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I felt a hand dig into my shoulder and then I was jerked from the car.
[ترجمه گوگل]احساس کردم دستی در شانه ام فرو رفت و بعد از ماشین بیرون آمدم
[ترجمه ترگمان]دستم را در شانه ام فرو کردم و بعد از ماشین بیرون پریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now you're ready to dig into the design and development of a small Swing application for browsing, creating, deleting, and modifying phonebook database entries.
[ترجمه گوگل]اکنون شما آماده هستید که به طراحی و توسعه یک برنامه Swing کوچک برای مرور، ایجاد، حذف و اصلاح ورودی های پایگاه داده دفترچه تلفن بپردازید
[ترجمه ترگمان]حالا شما برای کاوش در طراحی و توسعه یک کاربرد Swing کوچک برای مرور، ایجاد، حذف و اصلاح ورودی های پایگاه داده phonebook آماده هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lab scientists are trying their best to dig into the secrets of nature.
[ترجمه گوگل]دانشمندان آزمایشگاه تمام تلاش خود را می کنند تا رازهای طبیعت را کشف کنند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان آزمایشگاه بهترین تلاش خود را می کنند تا راز طبیعت را کشف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• excavate, enter into through digging

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“I’m going to dig into this story and uncover the truth. ”
A researcher might dig into a topic to gather evidence for their study.
In a conversation about a controversial issue, someone might say, “Let’s dig into the facts and have a meaningful discussion. ”
یه معنی informal هم داره، خوردن، توو رگ زدن، the family was digging into a delicious meal
تحقیق و بررسی کردن
دنبال کردن ( در معنای بررسی و تحقیق یک پرونده )
a tenacious cop digs into the case.
یک پلیس سرسخت پرونده را دنبال می کند.
غذا خوردن با لذت و هیجان
Ali
بچه ها یه اصطلاح هست dig yourself into a hole که سایت نذاشته
معنیش میشه اینکه خودتو تو دردسر بزاری
یا برای خودت مشکل درست کنی
When I shouted at my teacher , I dug myself into a hole#
حفاری کردن
اگر در رابطه با خوراکی و غذا باشد، معنای شروع به خوردن می دهد. شروع کردن به خوردن، آغاز بلعیدن، بالا انداختن، به بدن زدن
فرو رفتن چیزی در بدن
There is sth digging into my collar
کندوکاو کردن، کاویدن، پوییدن، وارسیدن
تحقیق کردن، مورد بررسی قرار دادن
کنکاش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس