diffusion

/dəˈfjuːʒn̩//dɪˈfjuːʒn̩/

معنی: ریزش، پخش، انتشار، پخش شدگی
معانی دیگر: اشاعه، پراکنش، گسترش، پاشش، نشت، (نور) پخشیدگی، پخشش، هم آمیزی مولکول ها (در گازها و آبگونه ها)، اطناب، درازگویی، پرگویی، روده درازی، شهوت کلام، افاضه

جمله های نمونه

1. diffusion coefficient
(نور و گاز و غیره) ضریب انتشار،همگرپخشیدگی

2. cylindrical diffusion
(آبکاری) پخش استوانه ای

3. the diffusion of gas molecules
هم آمیزی (پخشش) مولکول های گاز

4. the diffusion of knowledge
اشاعه ی دانش

5. the diffusion of light
پخش نور،انتشار نور

6. that rumor's diffusion was fast and far-reaching
گسترش آن شایعه سریع و فراگیر بود.

7. There are data on the rates of diffusion of molecules.
[ترجمه رضا] اطلاعاتی در مورد میزان انتشار مولکول ها وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]اطلاعاتی در مورد سرعت انتشار مولکول ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتی در مورد نرخ انتشار مولکول ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are not talking simply of the diffusion of a particular weaving and colour pattern.
[ترجمه گوگل]ما صرفاً از انتشار یک الگوی بافت و رنگ خاص صحبت نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی از انتشار یک الگوی رنگ و رنگ خاص صحبت نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Diffusion occurs between mutually soluble or miscible liquids.
[ترجمه گوگل]انتشار بین مایعات متقابل محلول یا قابل امتزاج رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]انتشار بین مواد قابل حل در دو طرفه و یا miscible رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sound Diffusion ordinary shares were suspended in December at 22p and the group asked its bankers to appoint a receiver.
[ترجمه گوگل]سهام عادی Sound Diffusion در دسامبر 22p به حالت تعلیق درآمد و این گروه از بانکداران خود خواست تا یک گیرنده تعیین کنند
[ترجمه ترگمان]انتشار سهام معمولی در دسامبر در ساعت ۲۲ بعد از ظهر به حالت تعلیق در آمد و این گروه از بانکداران خود خواست که یک دریافت کننده را منصوب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In diffusion, particles flow down the concentration gradient.
[ترجمه گوگل]در انتشار، ذرات در شیب غلظت به پایین جریان می یابند
[ترجمه ترگمان]در انتشار ذرات از شیب غلظت پایین می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The thermodynamic constraints against their transverse diffusion across the bilayer are less that those of membrane proteins.
[ترجمه گوگل]محدودیت های ترمودینامیکی در برابر انتشار عرضی آنها در دو لایه کمتر از پروتئین های غشایی است
[ترجمه ترگمان]محدودیت های ترمودینامیکی بر ضد نفوذ transverse آن ها در عرض دو لایه کم تر از این است که آن پروتئین های غشا سلولی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this chapter we shall examine the diffusion of three technologies to developing countries: microcomputers, hand pumps and large dams.
[ترجمه گوگل]در این فصل، انتشار سه فناوری در کشورهای در حال توسعه را بررسی خواهیم کرد: میکرو رایانه ها، پمپ های دستی و سدهای بزرگ
[ترجمه ترگمان]در این فصل انتشار سه فن آوری را به کشورهای در حال توسعه بررسی خواهیم کرد: microcomputers، پمپ های دستی و سده ای بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Diffusion is controlled by matching molecular shape with pore size.
[ترجمه گوگل]انتشار با تطبیق شکل مولکولی با اندازه منافذ کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]انتشار با تطبیق شکل مولکولی با اندازه حفرات کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Emap Diffusion to grow our copy sales; and Emap Media, selling advertising across markets and across media.
[ترجمه گوگل]Emap Diffusion برای افزایش فروش نسخه ما و Emap Media، فروش تبلیغات در بازارها و رسانه ها
[ترجمه ترگمان]انتشار تبلیغات برای رشد فروش کپی ما؛ و Emap مدیا، فروش تبلیغات در سراسر بازارها و سراسر رسانه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزش (اسم)
abscission, pour, infusion, inset, downfall, slide, influx, afflux, affusion, diffusion, spray, leak, slump, leakage, flux, gush, effusion, outflow, intinction, perfusion, rheumatism

پخش (اسم)
release, prevalence, allotment, propagation, dispensation, broadcast, distribution, diffusion, dissemination, effluence

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

پخش شدگی (اسم)
diffusion

تخصصی

[علوم دامی] انتشار
[شیمی] پخش، نفوذ، هم آمیزى مولکول ها (در گازها و آبگونه ها)
[سینما] نرم کردن تصویر
[عمران و معماری] انتشار - پخش - پخشیدگی - نفوذ - پراکندگی - افشانه
[کامپیوتر] نفوذ
[برق و الکترونیک] پخش ؛ نفوذ 1. پاشیدگی ذرات، معمولاً به شکل گاز در حجم واحدی نظیر محفظه، اتاق، ساختمان یا منطقه .2. فرایندی در دماهای بالا که طی آن اتمهای دهنده یا پذیرنده به منظور تغییر مشخصات الکتریکی نیمرسانا در ساختار بلوری آن توزیع می شوند. ابن فرایند در کوره نفوذ و معمولاً در دماهای بین 850 تا 1150 دره سلیسیوس انجام می شود . نفوذ دهنده ها و پذیرنده ها در یک تراشه ی نیمرسانا منجر به تشکیل پیوند پی ان می شود. - نفوذ، پخش
[مهندسی گاز] پراکندگی، نفوذ
[زمین شناسی] انتشار، انتشار نور،تخلیه کردن با فشار،کم کردن از قدرت ،تخلیه فشار،پراکندگی ،ریزش ،پخش شدگی حرکت سریع اجزای شیمیایی به سطوح رشدشان از طریق انتقال بخار. ترکیب گاز و هوا و تشکیل یک گاز همگن، ترکیب دو یا چند گاز . حرکت سریع اجزای شیمیایی به سطوح رشدشان از طریق انتقال بخار.
[نساجی] نفوذ - قابل انتشار - پراکندگی - انتشار
[ریاضیات] انتشار، اشاعه، پراکنش، پخش، تراوش، نفوذ
[خاک شناسی] پخشیدگی
[پلیمر] نفوذ
[آب و خاک] پخش (دیفیوژن)، پخشیدگی، انتشار

انگلیسی به انگلیسی

• distribution, dispersion, scattering; permeation of a region by fluid

پیشنهاد کاربران

در زیست شناسی حرکات هم معنی میده مثل
Rotary diffusion ، حرکات چرخشی در فسفولیپیدها
در زیست شناسی انتشار ساده است
پخش /پراکندگی/ انتشار
Noun
ابهام
Diffusion is the movement of atoms or molecules from an area of high concentration to an area of low concentration.
ارام سازی ، تنش زدایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : diffuse
✅️ اسم ( noun ) : diffusion / diffuseness
✅️ صفت ( adjective ) : diffuse
✅️ قید ( adverb ) : diffusely
گسلش
ناهم جوشی
انتشار عفونت
diffusion ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: اشاعه
تعریف: گسترش و نفوذ مؤلفه هایی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر در نتیجۀ ارتباط میان گروه های فرهنگی مختلف
ترویج
اشاعه
انتشار
پذیرش
پخش
Spread, distribution
پراکندگی
در روانشناسی: پخش، پراکندگی
نفوذ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس