1. the difficulty of this problem does not dishearten me
دشواری این مسئله مرا دلسرد نمی کند.
2. in difficulty (or difficulties)
در تنگنا (به ویژه از نظر مالی)،دستخوش گرفتاری،در مضیقه،دچار
3. she had difficulty breathing
او به سختی نفس می کشید (در تنفس اشکال داشت).
4. she had difficulty putting her feelings in words
او در بیان احساسات خود اشکال داشت.
5. we had difficulty getting any purchase on the steep rock
در پیدا کردن جاپا بر آن صخره ی پر شیب دچار اشکال شدیم.
6. we have difficulty placing our students
ما در کاریابی برای دانشجویان خود اشکال داریم.
7. he resolved the difficulty artfully
او با مهارت مشکل را برطرف کرد.
8. they may have difficulty establishing their political bona fides
در اثبات حسن نیت سیاسی خود ممکن است دچار دشواری شوند.
9. (do something) with difficulty
به دشواری (انجام دادن)
10. have (or find) difficulty in doing something
در انجام کاری اشکال داشتن
11. the baby breathes with difficulty
بچه به سختی نفس می کشد.
12. school desegregation was accomplished with difficulty
منع جداسازی در مدارس به سختی انجام می شد.
13. there is usually not much difficulty in separating a butterfly from a moth
معمولا بازشناختن پروانه از بید زیاد دشوار نیست.
14. to wriggle out of a difficulty
با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن
15. there was no fear of any difficulty
احتمال هیچ گونه اشکالی وجود نداشت.
16. the barrels of the guns could be traversed with difficulty
لوله ی توپ ها را با اشکال می شد چرخاند.
17. when he decided to transfer to tehran, he had reckoned without the difficulty of finding a house
وقتی که تصمیم گرفت به تهران منتقل شود حساب دشواری یافتن مسکن را نکرده بود.
18. The bank is in difficulty / difficulties.
19. He finally solved the difficulty of transportation.
[ترجمه گوگل]او بالاخره مشکل حمل و نقل را حل کرد
[ترجمه ترگمان]بالاخره مشکل حمل و نقل را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بالاخره مشکل حمل و نقل را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The old lady climbed up the stairs with difficulty.
[ترجمه گوگل]پیرزن به سختی از پله ها بالا رفت
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. We had enormous difficulty in getting hold of the right equipment.
[ترجمه گوگل]ما در به دست آوردن تجهیزات مناسب با مشکلات زیادی روبرو بودیم
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن تجهیزات مناسب مشکل بزرگی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن تجهیزات مناسب مشکل بزرگی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. There is no insurmountable difficulty before a brave man ; it is in difficult circumstances that a hero distinguishes himself.
[ترجمه گوگل]هیچ سختی غیر قابل حلی در برابر یک مرد شجاع وجود ندارد در شرایط سخت است که یک قهرمان خود را متمایز می کند
[ترجمه ترگمان]پیش از یک مرد شجاع هیچ مشکل insurmountable وجود ندارد؛ در شرایط دشواری است که یک قهرمان خودش را متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش از یک مرد شجاع هیچ مشکل insurmountable وجود ندارد؛ در شرایط دشواری است که یک قهرمان خودش را متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The old woman had some difficulty straightening herself up.
[ترجمه گوگل]پیرزن به سختی خودش را صاف کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن به زحمت خود را راست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرزن به زحمت خود را راست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید