differently

/ˈdɪfrəntli//ˈdɪfrəntli/

معنی: بطور متفاوت، بطریق دیگر
معانی دیگر: otherwise : بطریق دیگر

جمله های نمونه

1. in very low temperatures, matter behaves differently
در حرارت های بسیار پایین ماده به طرز دیگری کنش می کند.

2. Men and women use their brains differently, but that their brains may actually be designed differently.
[ترجمه گوگل]مردان و زنان از مغز خود به طور متفاوت استفاده می کنند، اما مغز آنها ممکن است در واقع متفاوت طراحی شده باشد
[ترجمه ترگمان]مردان و زنان از مغز خود متفاوت استفاده می کنند، اما مغز آن ها ممکن است به گونه ای متفاوت طراحی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can't you think of it differently?
[ترجمه آبتین.م] نمیتونی جور دیگه به این فکر کنی
|
[ترجمه گوگل]نمی تونی جور دیگه ای بهش فکر کنی؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی به طور دیگری فکر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Two students were penalized very differently for the same offence.
[ترجمه گوگل]دو دانش آموز به دلیل یک جرم به طور بسیار متفاوتی مجازات شدند
[ترجمه ترگمان]دو نفر از دانش آموزان به خاطر همین جرم، به شدت تنبیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Words written alike are often pronounced differently.
[ترجمه گوگل]کلماتی که به طور یکسان نوشته می شوند، اغلب متفاوت تلفظ می شوند
[ترجمه ترگمان]کلماتی که به طور یک سان نوشته شده غالبا به صورت متفاوتی تلفظ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Different people might interpret events differently.
[ترجمه گوگل]افراد مختلف ممکن است وقایع را متفاوت تفسیر کنند
[ترجمه ترگمان]افراد مختلف ممکن است رویدادها را متفاوت تفسیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Different lawyers may construe the same law differently.
[ترجمه گوگل]وکلای مختلف ممکن است یک قانون را متفاوت تفسیر کنند
[ترجمه ترگمان]وکلای مختلف ممکن است همان قانون را به طور متفاوت تفسیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They behave differently when you're not around.
[ترجمه گوگل]وقتی شما در اطراف نیستید رفتار متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان]وقتی نیستید رفتار متفاوتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People pronounce the word differently in this part of the country.
[ترجمه گوگل]مردم این کلمه را در این بخش از کشور به طور متفاوت تلفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم کلمه متفاوت را در این قسمت از کشور تلفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If I was in charge, I'd do things differently.
[ترجمه گوگل]اگر من مسئول بودم، کارها را طور دیگری انجام می دادم
[ترجمه ترگمان]اگر من مسئول بودم، کارها را متفاوت انجام می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The male bird has a differently shaped head.
[ترجمه گوگل]پرنده نر دارای سر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این پرنده نر سر شکلی متفاوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Things could have turned out quite differently.
[ترجمه گوگل]اوضاع می توانست کاملاً متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن بود همه چیز کاملا متفاوت جلوه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Risks are perceived differently by different people.
[ترجمه گوگل]خطرات توسط افراد مختلف به طور متفاوتی درک می شوند
[ترجمه ترگمان]خطرات به صورت متفاوت توسط افراد مختلف درک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am always interested in how differently people can look at the same event.
[ترجمه گوگل]من همیشه علاقه مند به این هستم که مردم چقدر می توانند به یک رویداد متفاوت نگاه کنند
[ترجمه ترگمان]من همیشه به این موضوع علاقه مند هستم که مردم چگونه می توانند به یک رویداد مشابه نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We know the French order things differently.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که فرانسوی ها چیزها را متفاوت سفارش می دهند
[ترجمه ترگمان]ما نظم فرانسوی را به طور دیگری می دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور متفاوت (قید)
differently, otherwise

بطریق دیگر (قید)
differently, otherwise

انگلیسی به انگلیسی

• in a different manner, otherwise

پیشنهاد کاربران

به طریق متفاوت
مثال: They approached the problem differently.
آن ها به مشکل به طریق متفاوتی نگاه کردند.
به طرز دیگری
متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) جداگانه و علیحده. ( ناظم الاطباء ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : differ / differentiate
✅️ اسم ( noun ) : difference / differential / differentiation
✅️ صفت ( adjective ) : different / differential
✅️ قید ( adverb ) : differently
به روشی متفاوت
به صورت دیگری
از طرف دیگر
پراکنده
متفاوت از هم
از سوی دیگر
به طریق دیگه
we have to go inside by differently way
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس