dietary

/ˈdaɪəˌteri//ˈdaɪətəri/

معنی: مربوط به رژیم غذایی
معانی دیگر: رزق، روزی، نظام خوراکی، میزان خوراک روزانه، سهم خوراک، خوراکی، غذایی، وابسته به رژیم خوراکی، رژیمی، پروردین

جمله های نمونه

1. dietary changes according to age and need
تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز

2. dietary diseases
بیماری های ناشی از رژیم غذایی

3. dietary foods
غذاهای رژیمی

4. dietary laws
(در برخی مذهب ها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک

5. Liver is a particularly rich source of dietary iron.
[ترجمه گوگل]جگر منبع غنی از آهن غذایی است
[ترجمه ترگمان]کبد یک منبع غنی از رژیم غذایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Patients maintain a strict dietary regimen.
[ترجمه گوگل]بیماران یک رژیم غذایی سخت را حفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران رژیم غذایی شدیدی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dietary habits can be very difficult to change.
[ترجمه گوگل]تغییر عادات غذایی ممکن است بسیار دشوار باشد
[ترجمه ترگمان]تغییر عادت های رژیمی می تواند بسیار مشکل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You should eat more dietary fibre to reduce the risk of bowel cancer.
[ترجمه گوگل]برای کاهش خطر ابتلا به سرطان روده باید فیبر بیشتری مصرف کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید فیبر رژیمی بیشتری بخورید تا خطر ابتلا به سرطان روده را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dr Susan Hankinson has studied the dietary habits of more than 50,000 women.
[ترجمه گوگل]دکتر سوزان هانکینسون عادات غذایی بیش از 50000 زن را مطالعه کرده است
[ترجمه ترگمان]دکتر سوزان Hankinson عادات غذایی بیش از ۵۰۰۰۰ زن را مطالعه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Furthermore, dietary manipulation studies have shown that high fat intake can increase faecal bile acid excretion.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مطالعات دستکاری رژیم غذایی نشان داده است که مصرف زیاد چربی می تواند باعث افزایش دفع اسید صفراوی در مدفوع شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این مطالعات انجام شده توسط رژیم غذایی نشان داده اند که مصرف بالای چربی می تواند دفع دفع اسیدی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In conclusion, dietary polyunsaturated fatty acids enhance duodenal resistance to acid by potentiation of adaptive cytoprotection.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اسیدهای چرب چندغیراشباع رژیم غذایی، مقاومت دوازدهه به اسید را با تقویت محافظت سلولی تطبیقی ​​افزایش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، اسیده ای چرب اشباع نشده چند تایی مقاومت duodenal را با acid از cytoprotection تطبیقی افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dietary fibre can be loosely defined as the cell-wall material of plants.
[ترجمه گوگل]فیبر رژیمی را می‌توان به عنوان ماده دیواره سلولی گیاهان تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]فیبر رژیمی را می توان به طور بی ربط به عنوان مواد دیواره سلولی گیاهان تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With still more additional dietary fibre, 32g a day, the stools were found to contain 210 calories on average.
[ترجمه گوگل]با فیبر غذایی بیشتر، 32 گرم در روز، مدفوع به طور متوسط ​​حاوی 210 کالری است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فیبر رژیمی بیشتر، ۳۲ گرم در روز، مشخص شد که stools به طور متوسط ۲۱۰ کالری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Intestinal Calcium Absorption. Dietary calcium gains access to the organism mostly by transport in the small intestine.
[ترجمه گوگل]جذب کلسیم روده ای کلسیم رژیم غذایی عمدتاً از طریق انتقال در روده کوچک به ارگانیسم دسترسی پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]Intestinal جذب کلسیم کلسیم رژیمی به ارگانیسم بیشتر از طریق انتقال در روده کوچک، دسترسی پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dietary phosphate did not interfere with these intestinal effects of calcium.
[ترجمه گوگل]فسفات رژیم غذایی با این اثرات روده ای کلسیم تداخلی نداشت
[ترجمه ترگمان]فسفات رژیمی با این تاثیرات روده ای کلسیم مداخله نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به رژیم غذایی (صفت)
dietary

انگلیسی به انگلیسی

• regimented eating plan
pertaining to diet, pertaining to nutrition
dietary means relating to the kind of food people eat.

پیشنهاد کاربران

رژیم غذایی
در علوم دامی : جیره خوراکی
غذایی
در علوم دامی= جیره ای
رژیمی
بخش تغذیه

بپرس