منقرض شدن، منقرض شد
منقرض شده یاازبین رفته
درحال انقراض
منقرض شدن ، نابود شدن ، از بین رفتن
Died out ( verb ) در گذشت منقرض شدن
منقرض شدن وازبین رفتن
مردن. ازبین رفتن. منقرض شدن
درگذشته تعداد یوز پلنگ زیاد بو
منقرض شده، مرده، ازبین رفته، نابودشده
نسلش منقرض شده ، از بین رفته ، مرده
منقرض شده
منقرض شده
The Persian lion died out
منقرض شده یا نابودشده
از بین رفته. . . . . . . . . منقرض شده
منقرض شدن
منقرض شده . . نابود شده. . از بین رفته.
نابود شدن
منقبض شده
منقرض شده انقراض یافته ازبین رفته
مُردن
نابود شد ، از بین رفت ، منقرض شد
نابود شد ، منقرض شد
از بین رفته، نابود شده، منقرض شده، وجود نداره، بوده ولی الان نیست، نسلش انقراض شده و وجود نداره، برای همیشه از بین رفته. .
ازبین رفتن
ازبین رفتن منقرض شدن و. . . . .
از بین رفته. . . نابود شده. . . منقرض شده. . . وجود نداره. . . بوده ولی الان نیست. . . نسلش انقراض شده و وجود نداره
انقراض شده
از بین رفته
منقرض شد
نابود شده_منقرض شدن
منقرض شده
منقرض شد. . از بین رفت. . دیگر وجود ندارد
نابود شده - از بین رفته
منقرض شدن
نابود شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)