diddly


حتی یک ذره، هیچ، (امریکا - خودمانی - معمولا به صورت منفی)، به درد نخور

جمله های نمونه

1. he didn't know diddly about math
او حتی یک ذره هم ریاضی نمی دانست.

2. Brad? He doesn't know diddly about baseball.
[ترجمه گوگل]براد؟ او در مورد بیسبال چیزی نمی داند
[ترجمه ترگمان]برد \"؟\" راجع به بیسبال چیزی نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She doesn't know diddly about it.
[ترجمه گوگل]او در مورد آن نمی داند
[ترجمه ترگمان]در این مورد چیزی نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bradley doesn't know diddly about running his own business.
[ترجمه گوگل]بردلی در مورد راه اندازی کسب و کار خود نمی داند
[ترجمه ترگمان]برادلی \"هم چیزی در مورد انجام کار خودش نمی دونه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have run sales organizations that couldn't sell diddly, and others that grew to $20 million.
[ترجمه گوگل]من سازمان‌های فروش را اداره کرده‌ام که نمی‌توانستند بی‌پرده بفروشند، و سایر سازمان‌هایی که به 20 میلیون دلار افزایش یافتند
[ترجمه ترگمان]من سازمان های فروش را اداره کرده ام که نمی توانند diddly را بفروشند، و برخی دیگر به ۲۰ میلیون دلار افزایش پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave me diddly squat for all my hard work.
[ترجمه گوگل]او برای تمام کارهای سختم به من چمباتمه زد
[ترجمه ترگمان]اون منو برای همه کار سخت ول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We don't know diddly squat .
[ترجمه گوگل]ما اسکات را نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچی نمیدونیم، چمباتمه بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Safe government bonds paid diddly.
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه دولتی ایمن به طور غیرقابل قبولی پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]وام های دولت امن به diddly پرداخت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's no point in asking Ellen - she doesn't know diddly.
[ترجمه گوگل]فایده ای ندارد که از الن بپرسیم - او نمی داند
[ترجمه ترگمان]فایده ای نداره از \"الن\" بپرسی - اون نمی دونه -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Second, the columnist must know whereof he speaks, and though I can't recall his words, I can reduce them to one thought: You don't know diddly .
[ترجمه گوگل]دوم، مقاله‌نویس باید بداند که درباره چه چیزی صحبت می‌کند، و اگرچه من نمی‌توانم حرف‌هایش را به خاطر بیاورم، اما می‌توانم آنها را به یک فکر تقلیل دهم: تو اصلاً نمی‌دانی
[ترجمه ترگمان]دوم، نویسنده مقاله باید بداند که او به چه چیزی حرف می زند، و اگر چه من نمی توانم کلمات او را به یاد بیاورم، می توانم آن ها را برای یک فکر کوتاه کنم: تو نمی دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) nothing, not one item; (slang) anything at all (used after a negative)

پیشنهاد کاربران

بپرس