dictation

/dɪkˈteɪʃn̩//dɪkˈteɪʃn̩/

معنی: دیکته، املاء، تلقین
معانی دیگر: املا، مطلب املا

جمله های نمونه

1. persian dictation
املای فارسی

2. She is transcribing, from his dictation, the diaries of Simon Forman.
[ترجمه گوگل]او از روی دیکته او، خاطرات سایمون فورمن را رونویسی می کند
[ترجمه ترگمان]او در حال پیاده کردن، از تقریر او، خاطرات سیمون Forman است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new secretary takes dictation very well.
[ترجمه گوگل]منشی جدید دیکته را خیلی خوب می گیرد
[ترجمه ترگمان]منشی جدید به خوبی دیکته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were no secretaries available to take dictation .
[ترجمه گوگل]هیچ منشی برای دیکته کردن در دسترس نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ منشی در دسترس نبود که به او دیکته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher gave us a French dictation.
[ترجمه گوگل]معلم به ما یک دیکته فرانسوی داد
[ترجمه ترگمان]معلم به ما دیکته فرانسوی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We did a French dictation in class.
[ترجمه گوگل]ما در کلاس یک دیکته فرانسوی انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما یک دیکته فرانسوی در کلاس انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wrote some letters at his dictation.
[ترجمه گوگل]به دیکته او چند نامه نوشتم
[ترجمه ترگمان]من چند نامه در دیکته او نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have a dictation every English class.
[ترجمه گوگل]ما در هر کلاس انگلیسی یک دیکته داریم
[ترجمه ترگمان]ما هر کلاس انگلیسی را دیکته می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her secretary is very good at taking dictation.
[ترجمه گوگل]منشی او در دیکته کردن بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]منشی او در گرفتن دیکته بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teacher gave them a dictation.
[ترجمه گوگل]معلم به آنها دیکته کرد
[ترجمه ترگمان]معلم برایشان دیکته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We had some very difficult words in our dictation.
[ترجمه گوگل]ما کلمات بسیار سختی در دیکته خود داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما کلمات خیلی سختی را در دیکته خود داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our French dictation lasted half an hour.
[ترجمه گوگل]دیکته فرانسوی ما نیم ساعت طول کشید
[ترجمه ترگمان]دیکته فرانسوی ما نیم ساعت طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I find it difficult to write letters from dictation.
[ترجمه گوگل]نوشتن نامه از دیکته برایم سخت است
[ترجمه ترگمان]نوشتن نامه های from دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mere dictation to a typist in the normal course of business is not evidence of excessive publication.
[ترجمه گوگل]صرف دیکته کردن به یک تایپیست در جریان عادی کار دلیلی بر انتشار بیش از حد نیست
[ترجمه ترگمان]دیکته کردن مادر به ماشین نویس در دوره معمول کسب وکار، شاهدی بر انتشار بیش از حد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a secretary, I often have to take dictation.
[ترجمه گوگل]من به عنوان منشی اغلب مجبورم دیکته کنم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک منشی، من اغلب باید دیکته کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیکته (اسم)
dictation

املاء (اسم)
dictation, spelling, orthography

تلقین (اسم)
suggestion, dictation, empathy

انگلیسی به انگلیسی

• dictation of words; words dictated; words recorded as dictated; issuing of commands
dictation is the speaking aloud of words for someone else to write down.
a dictation is a test of your knowledge of a language, in which you write down a text that is read aloud to you.

پیشنهاد کاربران

دیکتِش
�diktesh )
�دیکته� ( dictate ) و �‍ِش�
برخی فرنگواژه ها به ویژه فرانسواژه ها تنها نیاز به پارسیزش ( پارسیزه کردن ) دارند و پسوندهایشان باید پارسی شود.
کن مکن. [ ک ُ م َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) ( مأخوذ از صیغه امر و نهی ) امر و نهی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . امر ونهی که حکومت عبارت از آن است. ( غیاث ) :
دین چو به دنیا نتوانی خرید
کن مکن دیو نباید شنید.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
کش مکش جور در اعضا هنوز
کن مکن عدل نه پیدا هنوز.
نظامی.
و رجوع به لاتفعل در همین لغت نامه شود.
|| ( ص مرکب ) مردم مترددخاطر. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . کسی که در امور مردد باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . || پادشاه و صاحب حکم. ( برهان ) . پادشاه و صاحب حکومت. ( آنندراج ) . پادشاه دارای حکم. ( ناظم الاطباء ) . صاحب حکم نافذ. ( فرهنگ فارسی معین ) .

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dictate
✅️ اسم ( noun ) : dictator / dictatorship / dictation / dictate
✅️ صفت ( adjective ) : dictatorial
✅️ قید ( adverb ) : dictatorially
امرو نهی
دیکته

بپرس