dicky


معنی: پیش بند، خر، یقه پیراهن، زوج یا زوجه، باوضع نا مرغوب
معانی دیگر: رجوع شود به: dickey، (انگلیس - عامیانه) بیمار، خراب، پرنده کوچک

جمله های نمونه

1. a dicky heart
قلب بیمار

مترادف ها

پیش بند (اسم)
apron, pinafore, dickey, dicky

خر (اسم)
fool, dickey, dicky, ass, donkey, stupid person

یقه پیراهن (اسم)
dickey, dicky

زوج یا زوجه (صفت)
dickey, dicky

با وضع نامرغوب (صفت)
dickey, dicky

انگلیسی به انگلیسی

• collar; removable shirt front; small rear seat; small bird
sick, unwell; faulty; not reliable

پیشنهاد کاربران

بپرس