dick


معنی: سوگند، الت ذکور
معانی دیگر: (حرف کوچک - خودمانی - امریکا) کارآگاه، اسم خاص مذکر (مخفف اسم richard)، (خودمانی - ناپسند) کیر، دست خر، چل

جمله های نمونه

1. the thief was caught by the hotel dick
کارآگاه هتل دزد را دستگیر کرد.

مترادف ها

سوگند (اسم)
swear, oath, vow, davy, dick

الت ذکور (اسم)
prick, dick, cock, phallus

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (form of richard)
(slang) detective; young man (derogatory); penis (vulgar)

پیشنهاد کاربران

قیس. [ ق َ ] ( اِ ) نره. ( منتهی الارب ) .
نضی. [ ن َ ضی ی ] ( ع ص ) نره مرد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . ذَکَر. ( ناظم الاطباء ) . ج ، انضیة.
جمیح. [ ج ُ م َ ] ( ع اِ ) نره. ( منتهی الارب ) .
...
[مشاهده متن کامل]

جرد. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) جامه کهنه سوده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . جامه کهنه ساییده شده یا جامه نیمه کهنه یا نیمدار. ج ، جُرود. ( متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) :
فلاتبعدن تحت الضریحة اعظم
رمیم و اثواب هناک جرود.
کثیر عزة ( از اقرب الموارد ) .
|| فرج و نره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . فرج زن و مرد. ( از متن اللغة ) . || سپر. || بقیه مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . || گروه سواران که برای جنگ دشمن جداکرده شوند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || جای بی نبات. ( آنندراج ) : مکان جرد؛ جای بی نبات. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ) . جایگاهی که در آن نبات نباشد. ( از متن اللغة ) . || ( مص ) بی نبات کردن قحط، زمین را. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) . || برهنه ساختن از لباس. این معنی اصلی است. ( از متن اللغة ) ( از قطر المحیط ) . || قضیب برهنه کردن. ( یادداشت مؤلف ) . || پوست از چوب کندن. ( از متن اللغة ) ( قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ) . || بی گیاه کردن ملخ زمین را. ( ناظم الاطباء ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) . || موی از پوست کندن. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ) . از پوست موی را دور کردن. || پوست بردن از چیزی به چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . در عربی به معنی پوست کندن. || در عربی به معنی جراحت نمودن. || در عربی برگ از درخت بازکردن باشد. ( برهان ) .
جذمان. [ ج ُ ] ( ع اِ ) نره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ذکر. || بیخ ذکر. ( شرح قاموس ) . بن نره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
اصیلع. [اُ ص َ ل ِ ] ( ع اِ ) ماری است باریک گردن گردسر. ( منتهی الارب ) . نوعی است از مار. ( مهذب الاسماء ) . ماری باریک گردن که سر آن همچون گلوله ای است. ( از قطر المحیط ) . || نره. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) .
ابواصیلع. [ اَ اُ ص َ ل ِ ] ( ع اِ مرکب ) نَره. || ماری باریک گردن و گردسر.
ابوعمیر. [ اَ ع ُ م َ ] ( ع اِ مرکب ) نره. ( منتهی الارب ) . شرم مرد.
الف کوفی. [ اَ ل ِ ف ِ ] ( ترکیب وصفی ) الف کوفیان. حرف الف در خط کوفی. || کنایه از هر چیز خمیده. ( انجمن آرا ) . کنایه از چیز کج ، زیرا الف خط کوفی کج است. ( از غیاث اللغات ) . کنایه از هر چیز کج. ( برهان قاطع ) :
آنچه از آن مال در این صوفی است
میم مطوق الف کوفی است.
نظامی.
رجوع به الف کوفیان شود. || کنایه از قضیب و آلت تناسلی. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . ذَکَر. ( مؤیدالفضلاء ) . الفیه. الفینه. رجوع به مجموعه مترادفات ص 17 شود.
لکانه. [ ل َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) معرب آن لقانق ، و ظاهراً مصحف نکانه است که نقانق معرب آن است. رجوع به جهودانه در فرهنگ رشیدی شود. لکامه. روده گوسفند به گوشت آگنده و پخته. ( برهان ) . چرغنده. مالکانه. زونج. عصیب. روده گوسفند که به گوشت و جگر پر کرده بپزند. ( جهانگیری ) . سختوبا. ( زمخشری ) :
چو خر بی خبر ز آنی اکنون که آنگه
به مزد دبستان خریدی لکانه.
ناصرخسرو.
از پس دیوی دوان چو کودک لیکن
رود و می است و زلیبیا و لکانه.
ناصرخسرو.
|| و به علاقه مشابهت قضیب را بدان اراده کرده اند. آلت تناسل. ( برهان ) :
من شاعری سلیمم با کودکان رحیمم
زیرا که جعل ایشان دوغی است بالکانه.
طیان.
گر زآنکه لکانه آرزوی است
اینک به میان ران لکانه.
طیان.

عوف. [ ع َ ] ( ع اِ ) نره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . شرم مرد. ( از اقرب الموارد ) . ( اِخ ) بتی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
رمیح. [ رُ م َ ] ( ع اِ ) نره . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) .
خرگوش
کنایه از شرم مرد. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
لیکن چه کنم آه که خرگوش فروخت.
سوزنی.
This term is a slang for a detective or private investigator. It originated from the name “Richard, ” which was a common name for detectives in old crime novels.
کارآگاه یا بازپرس خصوصی.
از نام �ریچارد� که نام رایج کارآگاهان در رمان های جنایی قدیمی بود، سرچشمه می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

***************************************************************************************************
مثال؛
“I hired a dick to find my missing sister. ”
In a discussion about crime - solving techniques, someone might mention, “Dicks often rely on their intuition and street smarts to crack cases. ”
A fan of detective stories might comment, “The best dicks are always one step ahead of the criminals. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-detective/
ام الخنابس. [ اُم ْ مُل ْ خ ُ ب ِ ] ( ع اِ مرکب ) نره. ( المرصع ) . آلت مرد.
ام الغول. [اُم ْ مُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) نره. ( المرصع ) . آلت مرد.
Standard ( 1608 ) : direct me to her bed - chamber. My noble firelock of a flesh pistol. CoL. Follow thy colours my brave worthy, mount up thy standard: so enter and prosper.
bald - headed hermit
کسانی که انگلیسی حرف می زنند برای به کار بردن کلمه ی کیر استفاده می کنند
آلت تناسلی یک کلمه ی دیگر و مودب ترشه
شمبول
meat puppet
بیلک. [ ل َ ] کنایه از آلت تناسل است :
ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت
گوئی مگر که میره باسهل دیگرم.
سوزنی.
trouser snake
Master John Goodfellow
vulgar slang The penis. Primarily heard in UK.
زندگی
گویش تهرانی
عورت:زندگیش پیدا بود!
Willie
Willy
چر. [ چ ُ ] ( اِ ) آلت تناسل را گویند. ( برهان ) . به معنی آلت تناسل است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . آلت تناسل باشد. ( جهانگیری ) . نره و آلت تناسل. ( ناظم الاطباء ) . آلت تناسل. ( فرهنگ نظام ) ( شعوری ) . شرم مرد. آلت رجلیت. ایر. ذکر. چل ( در تکلم امروز اصفهان و جندق و بیابانک ) . آلت تناسل اطفال است. مثل چچر. ( از فرهنگ نظام ) :
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه دی آن پسر سرکرک چرخور کرد
من ندیدم که در آفاق یکی لمتر کرد.
سنائی.

نفس
آلت تناسل. ( غیاث اللغات ) ( از چراغ هدایت ) . نره. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . شرم مرد. ( یادداشت مؤلف ) . آلت مردی. ذکر. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
تا چه آید بر من از حمدان من
...
[مشاهده متن کامل]

وز بلای نفس من بر جان من.
سعدی.
از خواجه سرائی نتوان کمتر بود
گر نفس برید محرم سلطان شد.
شهیدی قمی ( از آنندراج ) .

engine of bliss, engine of seduction= the penis
middle leg ( n. ) ( also middle, middle finger, middle stump )
the penis
big brother ( n. )
( US gay ) the penis
nature’s scythe ( n. )
the penis
gunstick ( n. )
a penis
earthworm ( n. )
the penis
tower dock
potato - finger ( n. ) [the shape the supposed aphrodisiac quality of the sweet potato]
the penis
father confessor ( n. ) [play on SE ? ref. to popular image of the venal priest]
the penis
father abraham ( n. )
the penis
ladies’ plaything ( n. ) ( also ladies’ darling, . . . delight, ladies’ treasure, plaything ) [note ety. of dildo n. ]
the penis
ladies’ lollipop ( n. ) =
the penis
garden engine ( n. ) [engine n. ( 1 ) / play on SE garden engine, ‘a portable force - pump used for watering gardens’ ( OED ) ]=
the penis
love gun ( n. ) [ext. of gun n. 1 ( 2 ) ]
( US ) the penis
love bone ( n. ) [bone n. 1 ( 1a ) ]
( US black ) the penis
man Thomas ( n. )
the penis
man muscle ( n. ) [note love muscle under love n. ]
( US black ) the penis
whore - pipe ( n. ) [pipe n. 1 ( 2a ) ]
the penis
belly ruffian ( n. ) ( also ruffian ) [affectionate play on SE]
the penis
beef tube ( n. )
( orig. US ) the penis
beef cosh ( n. )
the penis
beef bayonet ( n. )
the penis
meat skewer ( n. )
the penis
meat puppet ( n. ) =the penis
meat lance ( n. ) ( also meat spear, meat stick )
( US ) the penis
trouser trout ( n. ) ( also trouser mouse )
( US ) the penis
trouser snake ( n. )
the penis
blowtorch n.
( US ) the penis
beef bugle
pleasure - pivot ( n. )
the penis
girl - catcher ( n. ) =
the penis
best leg of three ( n. )
the penis
در نقش اسم میشه "کیر"
در نقش فعل میشه "کردن"
bald - headed mouse
قلندربچه. [ ق َ ل َ دَ ب َچ ْ چ َ /چ ِ ] ( اِ مرکب ) . آلت تناسل. ( آنندراج ) :
به قلندربچه پایین تنش دارد میل
طرفه حالی است که بیچاره دلش در کون است.
حکیم شفایی ( از آنندراج ) .
گل یک چشم . [ گ ُ ل ِ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به اصطلاح لوطیان ، نره . ( آنندراج ) : چند سرگردانی خاطر دهداین گل یک چشم سرگردان من . شیخ شیراز ( از آنندراج ) .
cock
الت تناسلی
توتول بچه که به مرور بزرگ تر میشود.
=Prick
informal not polite ) a penis )
Dick دو تا معنی داره :
۱. کیر
۲. یک آدم آشغال صفت، نفرت انگیز و بی اخلاق و کردار
Dick 🍆
Pussy 🍩🌭
Ass 🍑
Tits 🏀🏀
Dick = Cock = Penis = Phallus = Male genitalia = schlong
...
[مشاهده متن کامل]

Pussy = Cunt = Vagina = Vulva = Twat = Snatch
Ass = Booty = buttocks = Hip
Breast = Tit = Boob = Melon = Tittie = bosom = Mammary gland
⚠️ Dick بی ادبانه هست و یعنی کیر در حالیکهPenis مودبانه است و میشه آلت تناسلی مردانه ⚠️

این کلمه از کلمات تابو توی زبان و فرهنگ انگلیسی هست و استفاده از این کلمه توی جمع رسمی خیلی زننده هست. نمیشه برای معادل فارسیش، آلت تناسلی یا آلت مردانه یا عورت گذاشت. همونطوریکه الفاظ: آلت تناسلی، آلت
...
[مشاهده متن کامل]
مردانه یا عورت رسمی هستند، برای معادل رسمی شان هم باید از کلمه:penis استفاده کرد. اما وقتی توی گفتگوی عامیانه و محاوره ای از کلمه ک. . . ر استفاده میشه، باید از کلمه:dick استفاده کرد.

آلت تناسلی مردانه/کیر
آقا مستقیما میگم میشه کیر
همون آلت مردانه است
در زبان عامیانه یعنی یک مرد احمق و آزاردهنده.
دیک یا همون آلت مردان
جسم زائدی میان دو لنگ آقایون
آلت مرد ، کیر، ببل، دودول، شومبول، شوشول. . .
ببینید ! ما دک داریم پینیس داریم . دک یعنی کیر پینیس یعنی آلت مردانه ! پس لطفا نگید دک یعنی آلت مردانه . دک بیشتر برای فحش و توهین وتو حرفای خودمونی استفاده میشه ولی پینیس یا همون آلت مردانه اون برای فحش یا توهین نیست تا حدودی برای حرفای خودمانی هست ولی بیشتر همونطور که آلت مردانه کاربرد داره pennies هم همونقدر کاربرد داره و درکت ها یا پزشک ها از این کلمه استفاده میکنن . الان مثلا my dick fell off که یه جور توهین یا لعنت فرستادن هست پس dick با pennies فرق دارند !
ممنون و تشکر ولی تو بعضی آهنگای رپ از pennies استفاده میکنن تو بعضی دیگه از آهنگای رپ یا از هردو یا از دک َ! البته شاید فقط تو رپ استفاده نکنن ! و تو آهنگای دیگه هم استباده کنند . ولی تا جایی که من میدونم و شنیدم بیشتر بیشتر تو رپ استفاده میشه ممنون
الت تناسلی مردانه
اسم عامیانه الت جنسی مرد، الت تناسلی مرد، کیر، نر
الت اقایان، شمبول
الت تناسلی مردان ( مذکور )
عامیانه الت تناسلی، کیر
اندام تولید مثل و دخول مردان. .
آلت مردانه ب عامیانه، شومبول
جوجویِ مَرد
آلت ذکور به زبان محاوره غیر کتابی
الت جنسی مردانه
( عامیانه ) عوضی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٠)

بپرس