dichotomous


معنی: دو بخشی، دارای دو بخش
معانی دیگر: دارای دو بخش، دو بخشی

جمله های نمونه

1. Such dichotomous standpoints are, however, somewhat misleading since both groups are involved in policy formulation.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین دیدگاه‌های دوگانگی تا حدودی گمراه‌کننده هستند، زیرا هر دو گروه در تدوین سیاست دخالت دارند
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین نقطه نظرات dichotomous تا حدی گمراه کننده است، چرا که هر دو گروه درگیر تدوین سیاست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In general, though, thinking was retarded by the dichotomous classifications that were in use at the time.
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، تفکر به دلیل طبقه بندی های دوگانه ای که در آن زمان استفاده می شد، عقب افتاده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی، تفکر با طبقه بندی dichotomous که در آن زمان مورد استفاده قرار می گرفت، عقب مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Given the dichotomous speech model that Richard uses, one need only invert the sense to discover the true meaning.
[ترجمه گوگل]با توجه به مدل گفتار دوگانه ای که ریچارد استفاده می کند، برای کشف معنای واقعی فقط باید حس را معکوس کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به مدل کلام dichotomous که ریچارد از آن استفاده می کند، تنها نیاز به معکوس کردن حس واقعی برای درک معنای واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dichotomous thinking: refers to the tendency to think or evaluate events in extreme terms with no attention being paid to any "middle" ground.
[ترجمه گوگل]تفکر دوگانه: به تمایل به تفکر یا ارزیابی وقایع با عبارات افراطی بدون توجه به هیچ نقطه "میانجی" اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]تفکر dichotomous: به گرایش برای فکر کردن یا ارزیابی رویدادها در شرایط فوق العاده با توجه به هیچ توجهی به هیچ \"طبقه متوسط\" اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Binary or dichotomous systems, although regulated by a principle, are among the most artificial arrangements that have ever been invented.
[ترجمه گوگل]سیستم های دوتایی یا دوگانه، اگرچه توسط یک اصل تنظیم می شوند، از مصنوعی ترین ترتیباتی هستند که تاکنون ابداع شده اند
[ترجمه ترگمان]سیستم های دوتایی یا dichotomous، اگر چه توسط یک اصل کنترل می شوند، در زمره the arrangements هستند که تا به حال اختراع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The primary outcome was dichotomous information for 50% or moderate reduction of pain.
[ترجمه گوگل]پیامد اولیه اطلاعات دوگانه برای کاهش 50 درصد یا متوسط ​​درد بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه اولیه، اطلاعاتی را به میزان ۵۰ درصد یا کاهش متوسط درد، تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dichotomous thinking - Thinking that everything is either very good or very bad so that there are no gray areas.
[ترجمه گوگل]تفکر دوگانه - فکر کردن به اینکه همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد به طوری که هیچ ناحیه خاکستری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]تفکر dichotomous - فکر کردن که همه چیز خیلی خوب و یا خیلی بد است به طوری که هیچ منطقه خاکستری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This dichotomous thinking provides a critical and judgmental view of ourselves and the world around us, and ultimately leads to destructive emotions, such as envy, resentment, shame, and greed.
[ترجمه گوگل]این تفکر دوگانه، دیدی انتقادی و قضاوتی از خود و دنیای اطرافمان ارائه می‌کند و در نهایت به احساسات مخربی مانند حسادت، رنجش، شرم و طمع منجر می‌شود
[ترجمه ترگمان]این تفکر dichotomous دیدگاه انتقادی و منتقدانه از خود و جهان پیرامون خود ارایه می دهد و در نهایت منجر به احساسات مخرب مانند حسادت، تنفر، شرمندگی و طمع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dichotomous outcomes were analyzed with odds ratios.
[ترجمه گوگل]نتایج دوگانه با نسبت شانس تجزیه و تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]نتایج dichotomous با نسبت های متفاوت تجزیه و تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Six Sigma philosophy has solved this dichotomous paradigm for organizations in other fields, and seeks to do the same for the medical devices field.
[ترجمه گوگل]فلسفه شش سیگما این پارادایم دوگانگی را برای سازمان‌ها در زمینه‌های دیگر حل کرده است و به دنبال انجام همین کار برای حوزه تجهیزات پزشکی است
[ترجمه ترگمان]فلسفه شش سیگما این الگوی dichotomous را برای سازمان ها در زمینه های دیگر حل کرده است و در پی آن است که همان کار را برای وسایل پزشکی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Count data should not be treated they are dichotomous data.
[ترجمه گوگل]داده های شمارش نباید مورد بررسی قرار گیرند، آنها داده های دوگانه هستند
[ترجمه ترگمان]داده های کنت نباید با داده های dichotomous مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead of accepting this dichotomous framework, the women put forth a number of ideas for how credit products could be better designed to meet their specific needs.
[ترجمه گوگل]به جای پذیرش این چارچوب دوگانه، زنان تعدادی ایده را مطرح کردند که چگونه محصولات اعتباری می تواند بهتر طراحی شود تا نیازهای خاص آنها را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]زنان به جای پذیرفتن این چارچوب dichotomous، ایده هایی را برای این که چگونه محصولات اعتباری می توانند برای پاسخگویی به نیازهای خاص خود طراحی شوند، مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prevailing in dichotomous view of human nature, mental health research has been in the predicament.
[ترجمه گوگل]پژوهش‌های بهداشت روانی که در دیدگاه دوجانبه نسبت به طبیعت انسان غالب است، در مخمصه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه dichotomous ماهیت انسانی، تحقیقات سلامت روانی در وضعیت نامساعد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He starts with the stating dichotomous views on the use of media types.
[ترجمه گوگل]او با بیان دیدگاه های دوگانه در مورد استفاده از انواع رسانه ها شروع می کند
[ترجمه ترگمان]او با بیان نظرات dichotomous در مورد استفاده از انواع رسانه شروع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو بخشی (صفت)
dichotomous

دارای دو بخش (صفت)
dichotomous

تخصصی

[زمین شناسی] دو شاخه ای به یک بازوی لاله وش گویند که به دو شاخه تقسیم شده است . ممکن است مساوی یا نامساوی با هم باشند .( ایزوتوموس و هتروتوموس ) .
[نساجی] دو بخشی - دو جزئی - دو قسمتی
[ریاضیات] دو حالتی، دو ارزشی
[آمار] دو حالتی

انگلیسی به انگلیسی

• dividing into two parts; divided into two parts

پیشنهاد کاربران

دوگانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dichotomize
✅️ اسم ( noun ) : dichotomy
✅️ صفت ( adjective ) : dichotomous
✅️ قید ( adverb ) : dichotomously
دوگانگی
Dichotomous thinking: این عبارت رو هم داریم، به معنی فکر کردن دوگانه، دقیقا طرز فکر انسان ها که همه چیز رو دارای دو بخش یا دو سمت میدونن، مثل: تاریکی و روشنایی، خوب و بد، سیاه و سفید، جمهوری خواه و دموکرات

بپرس