dice

/ˈdaɪs//daɪs/

معنی: طاس تخته نرد، تاس، بریدن به قطعات کوچک، نرد بازی کردن
معانی دیگر: (در بازی نرد و غیره) تاس (در انگلیسی این واژه اغلب جمع است)، کعب، (هر بازی که در آن تاس به کار رود) تاس بازی، قاپ بازی، تاس بازی کردن، باختن (در قمار با تاس)، (گوشت و نان و سبزی و غیره) قطعه قطعه کردن، به صورت مکعب های (کاب های) ریز درآوردن، کاب کردن، انجیدن، (با نقش مکعب یا مستطیل آذین کردن) با نقش پیچازی (یا چهارخانه) تزیین کردن، کاب آذین کردن، (هرچیز کوچک و مکعب شکل به ویژه خوراک) قطعه، تکه، قاب (غاب یا کاب)

جمله های نمونه

1. dice with discolored spots
تاس هایی که نقطه های آن رنگ رفته است

2. dice with death
خود را به خطر انداختن،با جان خود بازی کردن

3. the dice is cast
تاس ریخته شده است (سرنوشت تعیین شده است).

4. loaded dice
(در بازی های با تاس مانند نرد) تاس تقلبی

5. no dice
ابدا،هرگز،نه خیر،نه

6. no dice !
(عامیانه) 1- هرگز!،ابدا!،نه 2- قبول ندارم !،نمیشه !

7. a trick dice
تاس گولزنه

8. to cast dice
طاس ریختن (مثلا در بازی تخته نرد)

9. to play dice
در بازی تاس دار شرکت کردن،تاس بازی کردن

10. load the dice
1- تاس تقلبی به کار بردن 2- کلاه سر کسی رفتن یا گذاشتن

11. a pair of dice
یک جفت تاس

12. to cut the meat into dice
گوشت را کاب کردن (به صورت مکعب های کوچک در آوردن)

13. to roll (or throw) the dice
تاس ریختن

14. it is your turn to roll the dice
نوبت شماست که تاس بریزید.

15. to roll (or cast or throw) the dice
تاس ریختن

16. he hustled school boys out of their lunch money with phony dice
با تاس های تقلبی پول ناهار شاگرد مدرسه ها را می برد.

17. Peel, stone and dice the mango.
[ترجمه گوگل]انبه را پوست کنده، سنگ و مکعب کنید
[ترجمه ترگمان]پیل، سنگ و طاس، انبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You roll/throw the dice and whoever gets the highest score goes first.
[ترجمه گوگل]شما تاس می اندازید/پرتاب می کنید و هرکسی که بالاترین امتیاز را کسب کند اول می رود
[ترجمه ترگمان]اول تاس بریز و هر کسی که بالاترین امتیار را بگیرد، اول کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The roll of the dice went against them.
[ترجمه گوگل]پرتاب تاس به سمت آنها رفت
[ترجمه ترگمان]لبه طاس بازی مقابل آن ها قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It's your turn to roll the dice.
[ترجمه گوگل]نوبت شماست که تاس بیندازید
[ترجمه ترگمان]نوبت توست که تاس بریزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Dice up the leaves and feed only as much as the fish will consume in ten minutes.
[ترجمه گوگل]برگ ها را خرد کنید و فقط به اندازه مصرف ماهی در ده دقیقه غذا دهید
[ترجمه ترگمان]تا جایی که ماهی ها در عرض ده دقیقه مصرف می کنند، برگ ها را مرتب کنند و غذا بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Roll the artillery dice for each shot.
[ترجمه گوگل]برای هر شلیک تاس توپخانه را بیاندازید
[ترجمه ترگمان]برای هر تیر از طاس بازی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Roll a dice after each spell is cast.
[ترجمه گوگل]بعد از هر طلسم یک تاس بیاندازید
[ترجمه ترگمان]بعد از هر افسون یک تاس را لوله کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طاس تخته نرد (اسم)
dib, dibs, dice

تاس (اسم)
dice

بریدن به قطعات کوچک (فعل)
dice

نرد بازی کردن (فعل)
dice

تخصصی

[ریاضیات] تاس

انگلیسی به انگلیسی

• cubes with different numbers of spots on each side (used in games of chance)
chop into small cubes; play games with dice
a dice is a small cube with one to six spots on each face. you throw dice in games to decide, for example, how many moves you can make.
when you dice food, you cut it into small cubes.

پیشنهاد کاربران

army marbles noun
dice US, 1963
From the view that soldiers are fond of dice games.
• — Thomas L. Clark, The Dictionary of Gambling and Gaming, p. 8, 1987
بریدن به قطعات کوجک ، خلال کردن
مثلا سیب زمینی رو ریز کنی واسه سرخ کردن
قمار
dice ( n ) ( daɪs ) =small cubes of wood, plastic, etc. , with a different number of spots on each of their sides, used in games of chance, e. g. a pair of dice.
dice
Dicing with death
به سوی مرگ رفتن
تاس/چرخوندن تاس
و اسم یکی از اهنگ های گرل گروه کیپاپ انمیکس ) nmixx (
تاس. یک آلت مکعبی شکل برای بازی که روی هر وجه آن یک عدد ( معمولا از یک تا شش ) نقش بسته و با انداختن آن یک عدد تصادفی را انتخاب می کنند.
این اسم سپس به عنوان فعلی به معنای خرد کردن هر چیزی به شکل مکعب ها ( یا تکه ها ) ی کوچک ( با اشاره به ابعاد کوچک همان تاسِ بازی ) نیز به کار رفت.
...
[مشاهده متن کامل]

از آنجایی که قدیمی ترین تاس بازی جهان در شهر سوخته ی زابل کشف شده است و نام آن در طی سالیان دراز تغییر کرده ممکن است 骰子 ( چای - زی ) چینی و dice انگلیسی از واژه ی �جایزه�ی فارسی - عربی گرفته شده باشند و طی تغییرات همیشگی این واژه ( احتمالا به علت حرمت قمار در ادیان مختلف و حذف های مقطعی متعدد این وسیله از فرهنگ مردم مناطق مختلف جهان ) ، این جسم در فارسیِ فعلی تاس نامیده می شود که برگرفته از همین واژه ی انگلیسی ست و در عربی به آن حجرالنرد ( به معنای سنگِ نرد ) می گویند.

فعل dice در آشپزی معنای نگینی خرد کردن می دهد.
جمع کلمه die به معنای تاس بازی
چهارگوش خُرد کردن ، چهارگوش چهارگوش خرد کردن
چهارگوش ریز کردن ، چهارگوش چهارگوش ریز کردن
۱. تاس ( نه به معنای کچل، تاسِ بازی ) ( n )
۲. خورد کردن غذا به قطعات کوچک ( v )
۳. یک بازی قمار که با تاس انجام میشه ( n )
a small cube that is made of plastic, wood, etc. , that has one to six dots on each side, and that is used usually in pairs in various games
...
[مشاهده متن کامل]

مثال :
? How can i make Shirazi Salad
Cut and dice the cucumber and tomato and then add some Onion and then your shirazi salad is ready. It will be shirazi salad

بریدن به قطعات ریز شبیه مکهب های کوچک ( فعل )
مربع مربع کردن
to cut into small cubes.
ریز ریز کردن
تاس
تاس بازی
or this one or no dice
یا این یا هیچی
نگینی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس