diastase

/ˈdaɪəˌstes//ˈdaɪəˌstes/

معنی: دیاستاز، واسطه پدیدههای حیاتی
معانی دیگر: (زیست شناسی) دیاستاز (آنزیم آمیلازی که می تواند نشاسته ها را به مالتوز و سپس به دکستروز تبدیل کند)، قند شکر، enzyme : تش

جمله های نمونه

1. The test of diastase findings even more confirmed the reliability of the means's curative action from the objective angle.
[ترجمه گوگل]آزمایش یافته‌های دیاستاز حتی بیشتر پایایی عمل درمانی وسیله را از زاویه عینی تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]آزمون یافته های diastase حتی بیشتر اطمینان حاصل از عمل درمانی ابزار را از زاویه عینی تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Abstract The changes of weights, various sugars and diastase of the old seale and bud in Fritillaria thunbergiiwere studied in the alternate process of the new and old organs.
[ترجمه گوگل]تغییرات وزن، قندهای مختلف و دیاستاز مهر و جوانه قدیمی در Fritillaria thunbergiiwere در فرآیند متناوب اندام‌های جدید و قدیمی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]چکیده تغییرات وزن ها، قندها و diastase های مختلف seale و جوانه در Fritillaria thunbergiiwere در فرآیند متناوب اندام های جدید و قدیمی مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The changes of weights, various sugars and diastase of the old seale and bud in Fritillaria thunbergiiwere studied in the alternate process of the new and old organs.
[ترجمه گوگل]تغییرات وزن، قندهای مختلف و دیاستاز مهر و جوانه قدیمی در Fritillaria thunbergii در فرآیند متناوب اندام‌های جدید و قدیمی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تغییرات وزن ها، قندها و diastase های مختلف seale و نطفه در Fritillaria thunbergiiwere در فرآیند متناوب اندام های جدید و قدیمی مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This experiment was carried out based on three different simples of honey, using test-tube colorimetric method to measure the diastase number in honey.
[ترجمه گوگل]این آزمایش بر اساس سه نمونه ساده مختلف عسل با استفاده از روش رنگ سنجی لوله آزمایش برای اندازه گیری عدد دیاستاز در عسل انجام شد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش براساس سه simples مختلف عسل با استفاده از روش colorimetric test برای اندازه گیری عدد diastase در عسل انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nevski were treated with different concentration of NaCl to investigate the changes of diastase activity, SOD activity, POD activity and soluble carbohydrate content during the germinating process.
[ترجمه گوگل]Nevski با غلظت‌های مختلف NaCl تیمار شد تا تغییرات فعالیت دیاستاز، فعالیت SOD، فعالیت POD و محتوای کربوهیدرات محلول در طول فرآیند جوانه‌زنی بررسی شود
[ترجمه ترگمان]غلظت های مختلفی از NaCl به منظور بررسی تغییرات فعالیت diastase، فعالیت sod، فعالیت POD و محتوای کربوهیدرات محلول در طول فرآیند جوانه زنی، تیمار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیاستاز (اسم)
diastase, enzyme

واسطه پدیده های حیاتی (اسم)
diastase, enzyme

تخصصی

[صنایع غذایی] دیاستاز : نام قدیمی آنزیم است
[نساجی] آنزیم دیاستاز

انگلیسی به انگلیسی

• enzyme found in malt that catalyzes the breakdown of starch into maltose (biochemistry)

پیشنهاد کاربران

دیاستاز: ( اسم ) آنزیمی که نشاسته را می شکند و به قند تبدیل می کند.

بپرس