diarrhea

/ˌdaɪəˈriːə//ˌdaɪəˈrɪə/

معنی: اسهال
معانی دیگر: طب اسهال

جمله های نمونه

1. to have diarrhea
اسهال داشتن

2. My love for you is like diarrhea,I just can't hold it.
[ترجمه علی] عشق من برای تو مثل اسهال است من نمی توانم آنرا نگه دارم
|
[ترجمه گوگل]عشق من به تو مثل اسهال است، من نمی توانم آن را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]عشق من به تو مثل اسهال است و من نمی توانم آن را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They can also relieve diarrhea.
[ترجمه صدرا] همچنین ان ها میتوانند از اسهال جلوگیری کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند اسهال را تسکین دهند
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن ها می توانند اسهال را تسکین دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Three days later his diarrhea was checked.
[ترجمه گوگل]سه روز بعد اسهالش چک شد
[ترجمه ترگمان]سه روز بعد اسهال و اسهال خونی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Salmonella can cause a little diarrhea in some people, but can be deadly for those with immature or weakened immune systems.
[ترجمه گوگل]سالمونلا می تواند در برخی افراد باعث اسهال کمی شود، اما برای افرادی که سیستم ایمنی ضعیف یا نابالغ دارند می تواند کشنده باشد
[ترجمه ترگمان]سالمونلا می تواند منجر به اسهال خفیف در برخی از مردم شود، اما می تواند برای کسانی که دارای سیستم ایمنی نابالغ یا ضعیف هستند، کشنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Diarrhea, due to gastrointestinal disorders, infections, and even laxative abuse, may lead to substantial potassium losses.
[ترجمه گوگل]اسهال به دلیل اختلالات گوارشی، عفونت ها و حتی سوء مصرف ملین ها ممکن است منجر به کاهش قابل توجه پتاسیم شود
[ترجمه ترگمان]Diarrhea، به خاطر اختلالات گوارشی، عفونت ها، و حتی سو استفاده از laxative، ممکن است منجر به تلفات قابل توجه پتاسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Smallpox, tuberculosis, influenza, pneumonia, plague, scarlet fever, diarrhea.
[ترجمه گوگل]آبله، سل، آنفولانزا، ذات الریه، طاعون، مخملک، اسهال
[ترجمه ترگمان]آبله، سل، انفلانزا، ذات الریه، تب مخملک، اسهال و اسهال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For example, in acidosis from diarrhea, the serum potassium level is often low rather than high.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در اسیدوز ناشی از اسهال، سطح پتاسیم سرم اغلب پایین است تا بالا
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در acidosis از اسهال، سطح پتاسیم سرم اغلب پایین است تا بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If so, bicarbonate losses from the diarrhea may be sufficient to lead to a metabolic acidosis.
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، از دست دادن بی کربنات ناشی از اسهال ممکن است برای منجر به اسیدوز متابولیک کافی باشد
[ترجمه ترگمان]اگر چنین باشد، ضایعات بی کربنات از اسهال ممکن است برای منجر به a متابولیک کافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To summarize the clinical characteristics of child diarrhea infected by histolytica ameba and combined with other bacteria.
[ترجمه گوگل]هدف خلاصه کردن ویژگی‌های بالینی اسهال کودکان آلوده به هیستولیتیکا آمبا و ترکیب با سایر باکتری‌ها
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن ویژگی های بالینی اسهال کودک آلوده به histolytica ameba و ترکیب با باکتری های دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chronic diarrhea often with mucus or blood; cats may have formed feces with hematochezia .
[ترجمه گوگل]اسهال مزمن اغلب همراه با مخاط یا خون؛ گربه ها ممکن است مدفوع با هماتوشزی تشکیل داده باشند
[ترجمه ترگمان]اسهال مزمن اغلب با مخاط و یا خون وجود دارد؛ گربه ها ممکن است مدفوع آلوده به مدفوع داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We report a patient with CID and chronic diarrhea who significantly improved with budesonide.
[ترجمه گوگل]ما یک بیمار مبتلا به CID و اسهال مزمن را گزارش می کنیم که با بودزوناید به طور قابل توجهی بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]ما یک بیمار مبتلا به اسهال مزمن و اسهال مزمن را گزارش می کنیم که به طور قابل توجهی با budesonide بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The diarrhea in young pigs is usually profuse.
[ترجمه گوگل]اسهال در خوک های جوان معمولاً زیاد است
[ترجمه ترگمان]اسهال در خوک های جوان معمولا بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results : Mouse model developed diarrhea, reducing diet, not shiny hair, and with different degrees of bloody naked eye, huddle, reduction and weight loss.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: مدل موش دچار اسهال، کاهش رژیم غذایی، عدم براقی مو و با درجات مختلف چشم غیرمسلح خونی، جمع شدن، کاهش و کاهش وزن شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: مدل موش اسهال، کاهش رژیم غذایی، نه موی براق و با درجات متفاوتی از چشم غیر مسلح، دور شدن، کاهش و کاهش وزن را توسعه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The senior citizen prohibited that sees the diarrhea to use the antidiarrheal.
[ترجمه گوگل]شهروند مسن که اسهال را می بیند ممنوع است از ضد اسهال استفاده کند
[ترجمه ترگمان]شهروند ارشد ممنوع شد که اسهال را برای استفاده از the ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسهال (اسم)
flux, diarrhea, runs, squirt, diarrhoea

تخصصی

[علوم دامی] اسهال
[بهداشت] اسهال

انگلیسی به انگلیسی

• abnormally frequent and fluid bowel movements

پیشنهاد کاربران

slang SYN: the runs
اسهال
A: What's the matter?
B: The runs, it's killing me.
✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: discharge of fluid feces
[پزشکی] اسهال: دفع مداوم مدفوع آبکی
اسهال
روانی ( شکم )
I got the runs=من اسهال شدم
Diarrhea : اسهال یا به قول قدیمیا " شِرتِلِه گوزه " 😂
Constipation : یبوست
Bloody diarrhea : اسهال خونی
Gonorrhea : سوزاک
شل شدگی شکم
شکم روش ؛
اسحال
[بیماری]
بیرون رَوی ، شکم رَوی ، ریق افتادگی ، به ریق افتادگی

بپرس