diaphragm

/ˈdaɪəˌfræm//ˈdaɪəfræm/

معنی: دیافراگم، میان پرده، حجاب حاجز، پردهء دل، حجاب یا پرده گذاردن، دریچهء نور را بستن
معانی دیگر: (کالبدشناسی) حجاب حاجز، پرده ی دل، (هر غشا یا پرده یا دیواره ای که دو چیز را از هم جدا کند) جداساز، شامه، واشامه، میان بند، سواگر، جداگر، تراشامه، (دوربین عکاسی و غیره) دیافراگم، دریچه ی نور، ترابند، (کلاهک پلاستیکی که برای جلوگیری از آبستنی در مدخل زهدان قرار می دهند) زهدانپوش، در عکاسی دریچه ء نور را بستن

جمله های نمونه

1. the diaphragm of a plant stem
تراشامه ی ساقه ی گیاه

2. The diaphragm is the principal muscle of respiration.
[ترجمه گوگل]دیافراگم عضله اصلی تنفس است
[ترجمه ترگمان]دیافراگم ماهیچه اصلی تنفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The diaphragm draws air into the lungs.
[ترجمه گوگل]دیافراگم هوا را به داخل ریه ها می کشد
[ترجمه ترگمان]دیافراگم هوا را به داخل ریه ها جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The two projects deal with masonry diaphragm wall construction and off-the-frame clay brickwork cladding to framed construction.
[ترجمه گوگل]این دو پروژه با ساخت دیوار دیافراگمی بنایی و روکش آجرکاری سفالی خارج از چارچوب تا ساخت قاب می‌پردازند
[ترجمه ترگمان]این دو پروژه با ساخت دیوار دیافراگم بنایی و روکش فلزی و روکش فلزی با قاب کناری سروکار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On her way home, she tossed her diaphragm in the first bin at Kennedy Airport.
[ترجمه گوگل]در راه خانه، دیافراگم خود را در اولین سطل زباله فرودگاه کندی انداخت
[ترجمه ترگمان]در راه بازگشت به خانه، او دیافراگم خود را در اولین سطل at در فرودگاه کندی به پایین پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Masonry diaphragm walling is a popular form of loadbearing wall construction for leisure and commercial buildings.
[ترجمه گوگل]دیوارکشی دیافراگمی بنایی شکل محبوبی از ساخت دیوارهای باربر برای ساختمان های تفریحی و تجاری است
[ترجمه ترگمان]فراماسونری (دیافراگم)یک شکل عمومی از ساخت دیوار loadbearing برای ساختمان های فراغت و تجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most patients succumb when the diaphragm and rib muscles become paralyzed, and breathing becomes impossible.
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران زمانی که دیافراگم و عضلات دنده فلج می شوند تسلیم می شوند و تنفس غیرممکن می شود
[ترجمه ترگمان]اکثر بیماران در زمانی که دیافراگم و قفسه سینه فلج شده اند، تسلیم می شوند و تنفس غیر ممکن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once she stuffed her diaphragm into one of my neon lights, breaking it, shattering it.
[ترجمه گوگل]یک بار او دیافراگم خود را در یکی از چراغ های نئون من فرو کرد، آن را شکست و خرد کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار پرده را در یکی از چراغ های نئون من گذاشت، آن را پاره کرد، آن را خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rigidity is not an issue with the electrostatic diaphragm.
[ترجمه گوگل]سفتی مشکلی با دیافراگم الکترواستاتیک نیست
[ترجمه ترگمان]Rigidity یک مساله با دیافراگم الکترواستاتیک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A user survey of recently completed diaphragm wall projects is part of the programme to provide feedback.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی کاربر از پروژه های دیوار دیافراگمی که اخیراً تکمیل شده است بخشی از برنامه برای ارائه بازخورد است
[ترجمه ترگمان]یک بررسی کاربر از پروژه های دیوار دیافراگم تکمیل شده اخیر بخشی از برنامه برای ارائه بازخورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Good news for diaphragm users fed up with slippery spermicidal gel.
[ترجمه گوگل]خبر خوب برای کاربران دیافراگم که از ژل اسپرم کش لغزنده خسته شده اند
[ترجمه ترگمان]خبره ای خوب برای مصرف کنندگان دیافراگم با ژل spermicidal لیز خورده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The diaphragm is the strong muscular wall that separates the chest from the stomach.
[ترجمه گوگل]دیافراگم دیواره عضلانی محکمی است که قفسه سینه را از معده جدا می کند
[ترجمه ترگمان]دیافراگم یک دیواره ماهیچه ای قوی است که سینه را از شکم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. More modern valves contain a diaphragm instead of a washer, and are generally far more reliable.
[ترجمه گوگل]دریچه های مدرن تر به جای واشر حاوی دیافراگم هستند و به طور کلی بسیار قابل اعتمادتر هستند
[ترجمه ترگمان]شیره ای مدرن بیشتری به جای واشر واشر، دارای دیافراگم هستند و به طور کلی قابل اعتمادتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So he replaced the diaphragm with a piece of light-sensitive selenium, connected in series with a battery and telephone earpiece.
[ترجمه گوگل]بنابراین او دیافراگم را با یک قطعه سلنیوم حساس به نور جایگزین کرد که به صورت سری با باتری و گوشی تلفن وصل شده بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین دیافراگم را با قطعه ای از سلنیوم بسیار حساس جایگزین کرد که با باتری و earpiece تلفنی ارتباط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Modern installations usually use electrically powered cam driven diaphragm pumps.
[ترجمه گوگل]تأسیسات مدرن معمولاً از پمپ های دیافراگمی بادامک با نیروی الکتریکی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]تاسیسات مدرن معمولا از دوربین دیافراگم با نیروی الکتریکی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیافراگم (اسم)
diaphragm, shutter

میان پرده (اسم)
membrane, diaphragm, mediastinum

حجاب حاجز (اسم)
midriff, traverse, diaphragm

پردهء دل (اسم)
diaphragm

حجاب یا پرده گذاردن (فعل)
diaphragm

دریچهء نور را بستن (فعل)
diaphragm

تخصصی

[علوم دامی] دیافراگم ؛ پرده ماهیچه ای بین حفره شکمی و سینه ای .
[سینما] روزنه - دیافراگم - دهانه عدسی
[عمران و معماری] دیافراگم - میان پرده - واشامه
[برق و الکترونیک] دیافراگم، غشاء 1. ورقه ای نازک و انعطاف پذیر که توسط امواج صدا به حرکت در می آید، مانند میکروفون، و یا در صورت ارتعاش امواج صدا را تولید می کند، مانند بلندگو. 2. دریچه ای قابل تنظیم در دوربینهای تلویزیونی که با کاهش سطح مؤثر یک عدسی منق میدان را بیشتر می کند.
[مهندسی گاز] دیافراگم، حجاب یا پرده گذاردن

انگلیسی به انگلیسی

• partition separating the chest cavity from the abdomen (anatomy); disk which vibrates in response to sound waves (in a telephone, speaker, etc.); shutter; birth control device
your diaphragm is a muscle between your lungs and your stomach.
a diaphragm is a contraceptive device placed inside a woman's vagina.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] واشامه، حجاب حاجز، دیافراگم: عضله ی گنبدی شکل زیر ریه ها که هنگام تنفس پهن می گردد
کاندوم زنانه
میان پرده
diaphragm ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: میان‏بند
تعریف: دریچه ای قابل تنظیم برای محدود کردن پرتوهای نور یا باریکۀ ذرات ورودی به سامانۀ فیزیکی
وسیله جلوگیری از بارداری که در رحم زن جا میگیرد
[کالبدشناسی]
پرده شکمی ، پرده حفره شکمی
[دوربین عکاسی]
نورگیر ، نوربَند

بپرس