diamond

/ˈdaɪmənd//ˈdaɪəmənd/

معنی: خشت، الماس، لوزی، خال خشتی، زمین بیس بال
معانی دیگر: (ورق بازی - معمولا جمع) خشت، وابسته به برگزاری جشن شصت سالگی (یا هفتاد و پنج سالگی) هرچیز، الماس مصنوعی (که در صنعت کاربرد دارد)، الماس شیشه بری، (جمع) جواهرات (مزین به الماس)، (بیس بال) زمین بازی (که لوزی شکل است)، الماسی، الماس مانند، الماس آذین، الماس آذین کردن، در ورق خال خشتی

جمله های نمونه

1. diamond field
سرزمین الماس خیز

2. a diamond implanted in a gold ring
الماسی که در انگشتر طلا کار گذاشته شده است

3. a diamond is a valuable gem
الماس گوهر گرانبهایی است.

4. a diamond of the first water is perfectly transparent
یک الماس درجه یک کاملا شفاف است.

5. a diamond ring
انگشتر الماس

6. a diamond valued at $50 thousand
الماسی که ارزش آن 50 هزار دلار برآورد شده است

7. a diamond with ten facets
الماس ده پخ

8. faked diamond
الماس ساختگی

9. imitation diamond
الماس بدلی

10. industrial diamond
الماس صنعتی

11. the diamond was entire and not fractured
آن الماس یکپارچه و بدون ترک خوردگی بود.

12. the diamond wedding anniversary of that aged couple
جشن شصتمین سال ازدواج آن زن و شوهر پیر

13. this diamond ring is an expensive piece of jewelry
این انگشتر الماس،جواهر پر قیمتی است.

14. a diamond in the rough
1- الماس نتراشیده 2- (شخص یا چیز) خوب ولی از کار درنیامده،عالی ولی نیازمند به ممارست و آمایش

15. cut diamond
الماس تراشیده

16. a flawed diamond
الماس نقص دار

17. a priceless diamond
الماس پربها (که نمی توان قیمت روی آن گذاشت)

18. a rough diamond
الماس نتراشیده

19. a ten-point diamond
الماس به وزن یک دهم قیراط

20. a true diamond
الماس اصل

21. the brilliance of a diamond under sunshine
درخشش الماس در نور آفتاب

22. the octagonal surfaces of diamond
وجوه هشت ضلعی الماس

23. the recogition of a genuine diamond
تشخیص یک الماس حقیقی

24. when queen victoria was celebrating her diamond jubilee
هنگامی که ملکه ویکتوریا جشن شصتمین سال تاجگذاری خود را برگزار می کرد

25. the skill with which he facetted the great diamond
مهارتی که با آن الماس بزرگ را تراشید

26. A fully cut brilliant diamond has 68 facets.
[ترجمه ب گنج جو] یک تکه الماس شفاف و براق که کاملا تراش خورده ، ۶۸ تا سطح جانبی داره.
|
[ترجمه گوگل]یک الماس برلیانت تمام تراش دارای 68 وجه است
[ترجمه ترگمان]یک الماس به طور کامل دارای ۶۸ وجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He was hocus-pocussed into buying an artificial diamond ring.
[ترجمه ب گنج جو] تو یه هچلی افتاده بود که داشت مجبور می شد یه حلقه ی الماس تقلبی بخره.
|
[ترجمه گوگل]او به خرید یک حلقه الماس مصنوعی مشغول بود
[ترجمه ترگمان]او مشغول خرید یک حلقه الماس مصنوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The diamond thief double-crossed his partners and gave them only worthless fake jewels.
[ترجمه ب گنج جو] الماس دزده به رفقاش نارو زد، چیزی که به اونا تحویل داد جواهرات تقلبی بی ارزش بودن.
|
[ترجمه گوگل]دزد الماس شرکای خود را دو بار صلیب کرد و فقط جواهرات جعلی بی ارزش به آنها داد
[ترجمه ترگمان]دزد الماس خیز برداشت و به آن ها فقط جواهرات تقلبی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. That's not a real diamond necklace, it's just a fake!
[ترجمه ب گنج جو] دقت کن! اون یه گردن بند الماس اصل نیست یه چیز تقلبیه.
|
[ترجمه گوگل]این یک گردنبند الماس واقعی نیست، فقط یک جعلی است!
[ترجمه ترگمان]این یک گردن بند الماس واقعی نیست، فقط یک جعلی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The diamond ring is the most expensive.
[ترجمه گوگل]حلقه الماس گران ترین است
[ترجمه ترگمان]حلقه الماس گران ترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشت (اسم)
adobe, brick, diamond, bat, ingot, spear

الماس (اسم)
diamond, bort

لوزی (اسم)
lozenge, rhomb, diamond, rhomboid

خال خشتی (اسم)
diamond

زمین بیس بال (اسم)
diamond

تخصصی

[نساجی] پشم پهلوهای گوسفند داون - نوعی نخ دولای فانتزی فاستونی - طرح لوزی در پارچه
[ریاضیات] لوزی، الماس، خشت

انگلیسی به انگلیسی

• precious stone; rhombus, shape having four equal sides
a diamond is a hard, bright precious stone.
a diamond is also a shape with four straight sides of equal length which are not at right angles to each other.
diamonds is one of the four suits in a pack of playing cards.

پیشنهاد کاربران

در معنای عامیانه، واژَنِ زن معنی میده
لوزی
لایک؟🥹🫰
the square part of a field on which baseball is played, surrounded by the four bases, or the whole field on which the game is played
قسمت مربعی زمینی که در آن بیسبال بازی می شود، که توسط چهار پایه احاطه شده است یا کل زمینی که بازی در آن انجام می شود.
diamond
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/diamond
diamond 2 ( n ) diamonds =one of the four suits ( sets ) in a deck of cards. The cards are marked with red diamond shapes, e. g. the ten of diamonds.
diamond
diamond 1 ( n ) ( daɪmənd ) =a clear precious stone of pure carbon, the hardest substance known. e. g. a ring with a diamond in it.
diamond
لوزی بابا
الماس . زمین بیسبال مثل لوزی

نسخیر ناپذیر

اط آسمان افتاده
خال خشت در ورق بازی
He gave a diamond ring to his mother as a gift
او به مادرش یک انگشتر الماس هدیه داد
🛠🛠
الماس طلا
الماس
جمله نمونه:
Fans of this football player call him diamond
طرفداران این بازیکن فوتبال او را الماس مینامند
Crown diamon به معنای تاج الماس است
تندستت

سرزمین الماس. . . خشت
لوزی
الماس
truth bliss The welfare of love is like a diamond in the heart of man.
سعادت حقیقی رفاه عشق مانند الماس در قلب انسان است.
الماس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس