diametric

/ˌdaɪəˈmetrɪk//ˌdaɪəˈmetrɪk/

معنی: شدید، قطری
معانی دیگر: قطری، شدید

جمله های نمونه

1. It goes beyond existentialism, thus resulting in the diametric opposition between political existentialism and existentialism.
[ترجمه گوگل]از اگزیستانسیالیسم فراتر می رود، بنابراین به تقابل قطری بین اگزیستانسیالیسم سیاسی و اگزیستانسیالیسم منجر می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگزیستانسیالیسم فراتر از اگزیستانسیالیسم است، در نتیجه منجر به مخالفت diametric بین اگزیستانسیالیسم سیاسی و اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Observing vascular morphological and diametric changes of low leg on 30 cases with nodular vasculitis using Duples and Colour Dopplar Ulrtasound, 20 normal people as controls.
[ترجمه گوگل]مشاهده تغییرات مورفولوژیک و قطری عروقی ساق پا در 30 بیمار مبتلا به واسکولیت ندولر با استفاده از سونوگرافی دوپل و داپلار رنگی، 20 فرد عادی به عنوان شاهد
[ترجمه ترگمان]مشاهده تغییرات مورفولوژیک و مورفولوژیک با استفاده از Duples vasculitis و Colour Dopplar، ۲۰ نفر از افراد عادی به عنوان کنترل، در ۳۰ مورد تغییر شکل پایینی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are in diametric ( al ) opposition to each other.
[ترجمه گوگل]آنها در تقابل قطری ( al ) با یکدیگر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالف یکدیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On the basis of the mechanical model of diametric disc test, a preliminary study was made to test indirect tensions properties of seven TATB based PBXs, including JB901etc.
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل مکانیکی تست دیسک قطری، یک مطالعه اولیه برای آزمایش خواص کشش غیرمستقیم هفت سانترال مبتنی بر TATB، از جمله JB901 و غیره انجام شد
[ترجمه ترگمان]براساس مدل مکانیکی تست دیسک diametric، مطالعه اولیه برای آزمایش ویژگی های تنش های غیرمستقیم هفت TATB مبتنی بر PBXs از جمله JB۹۰۱etc انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Distribution rule of the arbor in different diametric class was investigated by sampling survey and statistical analysis, then expanded to the whole area in Beijing.
[ترجمه گوگل]قانون توزیع درخت در طبقات قطری مختلف با بررسی نمونه‌گیری و تجزیه و تحلیل آماری مورد بررسی قرار گرفت، سپس به کل منطقه در پکن گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]قاعده توزیع درختان در کلاس diametric مختلف با مطالعه نمونه گیری و تجزیه و تحلیل آماری مورد بررسی قرار گرفت و سپس به کل منطقه در پکن گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And development of China represents that of a constructive force at no denial of anyone's fundamental interests, which constitutes another diametric difference with the other powers in history.
[ترجمه گوگل]و توسعه چین نشان دهنده نیروی سازنده است که منافع اساسی هیچ کس را انکار نمی کند، که تفاوت قطری دیگری را با دیگر قدرت ها در تاریخ ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]و توسعه چین نشانگر آن است که یک نیروی سازنده در عدم انکار منافع اساسی هر کس، که یک تفاوت اساسی دیگر با قدرت های دیگر در تاریخ را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is suggested that the specific speed would be replaced by diametric ratio, and the new nameplate would be used.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می شود که سرعت خاص با نسبت قطری جایگزین شود و از پلاک نام جدید استفاده شود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می شود که سرعت خاص با نسبت diametric جایگزین شود و پلاک جدید مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A quick integrative non-contact method is proposed for measuring diametric size and axial size of shaft work-pieces simultaneously.
[ترجمه گوگل]یک روش غیر تماسی یکپارچه سریع برای اندازه گیری اندازه قطری و اندازه محوری قطعات کار شفت به طور همزمان پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش برخورد سریع و سریع برای اندازه گیری اندازه diametric و اندازه محوری میله کار به طور همزمان پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The method for calculated total arbor water utilization was that expanded each species individual tree's water utilization in different diametric class into the actual numbers.
[ترجمه گوگل]روش برای محاسبه کل استفاده از آب درختکاری این بود که مصرف آب هر گونه درخت منفرد را در کلاس های قطری مختلف به اعداد واقعی گسترش داد
[ترجمه ترگمان]روشی که برای محاسبه استفاده از آب زیر درختان محاسبه می شود این است که هر گونه استفاده از آب هر درخت در کلاس diametric مختلف را به اعداد حقیقی بسط می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mechanical characteristic of CT is studied. The model of bending, internal pressure strength and external collapse strength, diametric growth and stuck-point of CT is established.
[ترجمه گوگل]ویژگی های مکانیکی CT مورد مطالعه قرار می گیرد مدل خمش، مقاومت فشار داخلی و استحکام فروپاشی خارجی، رشد قطری و نقطه چسبندگی CT ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های مکانیکی CT مورد مطالعه قرار می گیرد مدل خمش، قدرت فشار داخلی و قدرت فروپاشی بیرونی، رشد diametric و نقطه گیر CT ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Therefore we point out a new method of testing fragile material's strength of extension. That is to say we can measure the disk's strength of extension by pressing in its diametric.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما به یک روش جدید برای آزمایش قدرت کشش مواد شکننده اشاره می کنیم یعنی می‌توانیم قدرت گسترش دیسک را با فشار دادن قطر آن اندازه‌گیری کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما یک روش جدید برای آزمودن مقاومت در برابر مواد شکننده را نشان می دهیم یعنی ما می توانیم توان دیسک را با فشار دادن در diametric اندازه بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper proposes a quick integration non-contact method for measuring diametric size and axial size of shaft work-pieces simultaneously.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش ادغام سریع بدون تماس را برای اندازه گیری اندازه قطری و اندازه محوری قطعات کار شفت به طور همزمان پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک روش برخورد سریع برای اندازه گیری اندازه diametric و اندازه محوری میله کار شفت را به طور همزمان پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The static and dynamic strain tests are made for the buried tube at the scene. With the corresponding calibrated equations, the diametric displacements at the particular points are obtained.
[ترجمه گوگل]تست کرنش استاتیک و دینامیکی برای لوله مدفون در صحنه انجام می شود با معادلات کالیبره شده مربوطه، جابجایی های قطری در نقاط خاص به دست می آید
[ترجمه ترگمان]تست های فشار استاتیک و دینامیک برای لوله مدفون در صحنه ساخته می شوند با معادلات کالیبره مربوطه، جابجایی های diametric در نقاط خاص بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

قطری (صفت)
diagonal, diametric, diametrical

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to or along a diameter; complete, absolute (about opposites, differences, etc.)

پیشنهاد کاربران

قطری، شدیدopposite, antipodal, ، مخالف، برعکس، antipodean, antithetical, contradictory, contrary, converse, counter, polar, reverse
Diametric is an adjective that means complete or of or along a diameter. It can also mean completely opposed or being at opposite extremes.
Here are some synonyms for diametric: direct, absolute, exact, extreme.
...
[مشاهده متن کامل]

Diametric صفتی است که به معنای کامل یا از، یا در امتداد یک قطر است. همچنین می تواند به معنای کاملاً مخالف یا شدیداً مخالف باشد.
چند مترادف: direct، absolute، exact، extreme.
The two candidates had diametric views on how to handle the economy.
The sun was shining diametric to the horizon at noon.
She felt a diametric change in her mood after talking to her friend.
When it comes to managing money, the couple are diametric opposites.

منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/diametric• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/diametric

بپرس