diamagnetic

/ˌdaɪəmægˈnetɪk//ˌdaɪəmæɡˈnetɪk/

وابسته به پاد مغناطیس، پادمغناطیسی

جمله های نمونه

1. Ferrocene is a crystalline, diamagnetic material that is extremely stable to air, moisture.
[ترجمه گوگل]فروسن یک ماده کریستالی و دیامغناطیسی است که در برابر هوا و رطوبت بسیار پایدار است
[ترجمه ترگمان]Ferrocene یک ماده کریستالی است که به شدت در معرض هوا، رطوبت قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The complex is diamagnetic, it is only slightly soluble in water.
[ترجمه گوگل]این مجتمع دیامغناطیس است، فقط کمی در آب محلول است
[ترجمه ترگمان]این مجتمع diamagnetic است و در آب کمی قابل حل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ergodicity of the Diamagnetic Kepler Problem ( DKP ) is discussed.
[ترجمه گوگل]Ergodicity از مشکل کپلر Diamagnetic (DKP) مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]Ergodicity مساله کپلر Problem (DKP)مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The design of EAST diamagnetic measurement system including diamagnetic loop and compensation loop has been given.
[ترجمه گوگل]طراحی سیستم اندازه گیری دیامغناطیس EAST شامل حلقه دیامغناطیسی و حلقه جبرانی داده شده است
[ترجمه ترگمان]طراحی سیستم ارزیابی diamagnetic شرقی از جمله حلقه diamagnetic و حلقه جبران ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The NN model for the molar diamagnetic susceptibilities appears more reliable than the MLR model.
[ترجمه گوگل]مدل NN برای حساسیت های دیامغناطیس مولی قابل اعتمادتر از مدل MLR به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]مدل NN برای the molar molar قابل اعتمادتر از مدل MLR به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In classical physics, the diamagnetic effect is approached on the supposition that the electron orbit radius remains unchanged.
[ترجمه گوگل]در فیزیک کلاسیک، اثر دیامغناطیسی بر این فرض است که شعاع مدار الکترون بدون تغییر باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]در فیزیک کلاسیک اثر diamagnetic به این فرض که شعاع مدار الکترونی بدون تغییر باقی می ماند، نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You take a diamagnetic material in the absence of a magnetic field, and you slowly move it into a place where there's high magnetic field, what does the diamagnetic material do?
[ترجمه گوگل]شما یک ماده دیامغناطیسی را در غیاب میدان مغناطیسی می گیرید و به آرامی آن را به مکانی می برید که میدان مغناطیسی بالایی دارد، ماده دیامغناطیسی چه کار می کند؟
[ترجمه ترگمان]شما مواد diamagnetic را در غیاب میدان مغناطیسی بردارید، و به آرامی آن را به جایی که میدان مغناطیسی بالا وجود دارد، حرکت دهید، مواد diamagnetic چه کار می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ferrocene is a crystalline, diamagnetic material that is extremely stable to air, moisture and light.
[ترجمه گوگل]فروسن یک ماده کریستالی و دیامغناطیسی است که در برابر هوا، رطوبت و نور بسیار پایدار است
[ترجمه ترگمان]Ferrocene یک ماده کریستالی است که به شدت در معرض هوا، رطوبت و نور قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is also found that the charge distributions are due to the competition between the paramagnetic Meissner effect and the diamagnetic Meissner effect.
[ترجمه گوگل]همچنین مشخص شد که توزیع بار به دلیل رقابت بین اثر مایسنر پارامغناطیس و اثر مایسنر دیامغناطیسی است
[ترجمه ترگمان]همچنین مشخص شده است که توزیع بار به دلیل رقابت بین اثر Meissner پارامغناطیسی و اثر diamagnetic Meissner می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many of the metals and most of the nonmetals are diamagnetic.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فلزات و بیشتر نافلزات دیامغناطیس هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فلزات و بیشتر of ها diamagnetic هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results also show that the increase in plasma beta-value leads to a departure of the real part of the eigenfrequency from the ion diamagnetic frequency with possible sign change for lar. . .
[ترجمه گوگل]نتایج همچنین نشان می‌دهد که افزایش در مقدار بتا پلاسما منجر به خروج بخش واقعی فرکانس ویژه از فرکانس دیامغناطیس یونی با تغییر علامت احتمالی برای lar می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتایج همچنین نشان می دهند که افزایش در مقدار بتا پلاسما منجر به رفتن بخش حقیقی of از فرکانس diamagnetic یون با تغییر علامت ممکن برای لار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The results also show that the increase in plasma beta-value leads to a departure of the real part of the eigenfrequency from the ion diamagnetic frequency with possible sign change for large bet. . .
[ترجمه گوگل]نتایج همچنین نشان می‌دهد که افزایش در مقدار بتا پلاسما منجر به خروج بخش واقعی فرکانس ویژه از فرکانس دیامغناطیسی یونی با تغییر علامت احتمالی برای شرط بزرگ می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتایج همچنین نشان می دهند که افزایش در مقدار بتا پلاسما منجر به رفتن بخش حقیقی of از فرکانس diamagnetic یون با تغییر علامت ممکن برای شرط بزرگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] دیامغناطیسی1- وابسته به پاد مغناطیس، پادمغناطیسی 2- ماده ى پادمغناطیس (مانند بیسموت ) (diamagnet هم می گویند)

انگلیسی به انگلیسی

• of substances whose permeability is less than that of a vacuum (physics)

پیشنهاد کاربران

بپرس