dialysis

/daˈjæləsəs//ˌdaɪˈæləsɪs/

معنی: تجزیه، تفرق اتصال، تراکافت
معانی دیگر: (شیمی - پزشکی) دیالیز، طب تفرق اتصال

جمله های نمونه

1. kidney dialysis
دیالیز کلیه ها

2. I was on dialysis for seven years before my first transplant.
[ترجمه گوگل]من قبل از اولین پیوند به مدت هفت سال تحت دیالیز بودم
[ترجمه ترگمان]من هفت سال قبل از پیوند اولم در حال دیالیز بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has been on dialysis for the past three years.
[ترجمه گوگل]او در سه سال گذشته تحت دیالیز بوده است
[ترجمه ترگمان] سه سال گذشته داره دیالیز میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The remaining units make dialysis equipment and provide renal therapy to treat kidney disease and ease transplants.
[ترجمه گوگل]واحدهای باقی مانده تجهیزات دیالیز می سازند و درمان کلیوی را برای درمان بیماری کلیوی و تسهیل پیوندها ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]واحدهای باقیمانده، تجهیزات دیالیز را می سازند و درمان کلیه را برای درمان بیماری های کلیوی و پیوند آزاد فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the uremia is severe enough to warrant dialysis, this therapy usually results in a correction of the serum calcium concentration.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اورمی به اندازه کافی شدید است که دیالیز را ضروری می کند، این درمان معمولاً منجر به اصلاح غلظت کلسیم سرم می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی the به اندازه کافی شدید است که دیالیز را تضمین کند، این درمان معمولا منجر به تصحیح غلظت کلسیم سرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. July 1993 -- Erma goes on dialysis after her kidneys stop functioning.
[ترجمه گوگل]جولای 1993 - ارما پس از توقف عملکرد کلیه هایش دیالیز می شود
[ترجمه ترگمان]ژوییه ۱۹۹۳ - - پس از قطع عملکرد کلیه ها به دیالیز می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In dialysis patients an additional factor is the removal of phosphate from the body by the dialysis procedure itself.
[ترجمه گوگل]در بیماران دیالیزی یک عامل اضافی حذف فسفات از بدن توسط خود روش دیالیز است
[ترجمه ترگمان]در دیالیز یک عامل اضافی حذف فسفات از بدن توسط خود فرآیند دیالیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Union Carbide dropped development of a suitcase-size kidney dialysis unit.
[ترجمه گوگل]یونیون کاربید توسعه یک واحد دیالیز کلیه به اندازه چمدان را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]اتحادیه Carbide توسعه واحد دیالیز به اندازه یک چمدان را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fresenius' renal unit manufactures dialysis equipment.
[ترجمه گوگل]واحد کلیه Fresenius تجهیزات دیالیز تولید می کند
[ترجمه ترگمان]unit کلیه تجهیزات dialysis رو تولید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She went on dialysis and discovered her life as a high school physical education teacher and athlete would be severely restricted.
[ترجمه گوگل]او دیالیز شد و متوجه شد که زندگی او به عنوان معلم تربیت بدنی دبیرستان و ورزشکار به شدت محدود می شود
[ترجمه ترگمان]او با دیالیز رفت و زندگی خود را به عنوان معلم آموزش فیزیکی دبیرستان پیدا کرد و ورزش کار شدیدا محدود خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Patients deteriorating to the point when renal dialysis is considered should be withdrawn from the transplant list.
[ترجمه گوگل]بیمارانی که تا حدی بدتر می شوند که دیالیز کلیه در نظر گرفته می شود باید از لیست پیوند خارج شوند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که در اثر dialysis کلیوی در نظر گرفته می شوند باید از فهرست پیوند جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Medicare pays $ X for each kidney dialysis, $ Y for a double heart bypass.
[ترجمه گوگل]Medicare برای هر دیالیز کلیه X دلار، برای بای پس دوبل قلب Y دلار می پردازد
[ترجمه ترگمان]مدیکر برای هر دیالیز کلیه، Y به ازای یک bypass قلبی دوگانه، X دلار می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stoma care and continuous ambulatory peritoneal dialysis are examples of this.
[ترجمه گوگل]مراقبت از استوما و دیالیز صفاقی سرپایی مستمر نمونه هایی از این امر هستند
[ترجمه ترگمان]درمان stoma و دیالیز مداوم نمونه هایی از این هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dialysis technique sampled this area.
[ترجمه گوگل]تکنیک دیالیز از این ناحیه نمونه برداری کرد
[ترجمه ترگمان]تکنیک دیالیز این ناحیه را نمونه برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه (اسم)
resolution, dissolution, analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, anatomy, dissection, breakup, shakedown, sequestration, refraction, dialysis, severance

تفرق اتصال (اسم)
dialysis

تراکافت (اسم)
dialysis

تخصصی

[شیمی] دیالیز، تراکافت
[عمران و معماری] تراکافت
[زمین شناسی] تجزیه ،جدایش بخشهای متصل، تراکافت
[بهداشت] دیالیز

انگلیسی به انگلیسی

• separation of colloids in a solution (chemistry); removal of waste matter from the blood of a person whose kidneys do not work (medicine)

پیشنهاد کاربران

Separation of substances by pasage through a membrane:
جداسازی مواد از طریق عبور آنها از یک غشا
[پزشکی] دیالیز: جداسازی مواد با عبور آنها از درون یک غشاء
dialysis
خون پالایی ، پالایش خون
dialysis ( پزشکی )
واژه مصوب: تراکافت
تعریف: روش جدا کردن ذراتی با ابعاد مختلف از یک آمیزۀ مایع، با استفاده از غشای نیمه‏تراوای نازکی که سوراخ های آن به اندازه‏ای است که ذرات درشت مانند پروتئین ها از آن نمی‏گذرد، ولی مواد بلورین و محلول می‏تواند از آن عبور کند|||متـ . دیالیز

بپرس