dialectic

/ˌdaɪəˈlektɪk//ˌdaɪəˈlektɪk/

معنی: لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی
معانی دیگر: (معمولا جمع - بررسی عقاید از راه استدلال و منطق و معمولا از طریق پرسش و پاسخ) جدل، احتجاج، فرنودآوری، اندیش سنجی، بحث منطقی، (معمولا جمع - روش منطقی هگل که مارکس و پیروانش برای تحلیل فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی به کار گرفتند) دیالکتیک، فرنودگری

جمله های نمونه

1. he was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology
او در پردازش فرآیندهای دیالکتیکی و همچنین در به کار زدن آنها در الهیات استاد بود.

2. The third dialectic involves the subject recognizing itself through interaction with other subjects.
[ترجمه گوگل]دیالکتیک سوم شامل شناخت سوژه از طریق تعامل با موضوعات دیگر است
[ترجمه ترگمان]سومین دیالکتیک شامل تشخیص خود از طریق تعامل با موضوعات دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In general, what the theory of dialectic materialism states is that every society is structured around its material basis of production.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آنچه نظریه ماتریالیسم دیالکتیک بیان می کند این است که هر جامعه حول پایه مادی تولید خود ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، چیزی که نظریه دیالکتیک گرایی بیان می کند این است که هر جامعه حول محور مادی تولید بنا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dialectic between actual ego and ego-ideal is prefigured here in primordial form.
[ترجمه گوگل]دیالکتیک بین ایگوی واقعی و ایگو-ایده‌آل در اینجا به شکل اولیه تجسم یافته است
[ترجمه ترگمان]استدلال متقابل بین شخصیت واقعی و ضمیر - ایده آل در اینجا در فرم اولیه نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the Master-Slave dialectic seems to capture the relation between people in pornographic eroticism.
[ترجمه گوگل]اما به نظر می‌رسد که دیالکتیک ارباب-برده رابطه بین افراد را در اروتیسم پورنوگرافیک نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که استدلال استاد برده رابط بین مردم در تمایلات جنسی جنسی را ثبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Trotsky, claimed James, had misunderstood the dialectic and therefore there was a fundamental flaw in his interpretation of history.
[ترجمه گوگل]جیمز ادعا کرد که تروتسکی دیالکتیک را اشتباه درک کرده بود و بنابراین یک نقص اساسی در تفسیر او از تاریخ وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تروتسکی حرف جیمز را اشتباه فهمیده بود و در نتیجه یک عیب اساسی در تفسیر او از تاریخ وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For us, on the other hand, the dialectic between culture and society is weighted in the opposite direction.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر برای ما دیالکتیک بین فرهنگ و جامعه در جهت معکوس وزن شده است
[ترجمه ترگمان]برای ما، از طرف دیگر، بحث بین فرهنگ و جامعه در جهت مخالف وزن دهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Schoenberg represented the other side of the dialectic: the abandonment of tonality.
[ترجمه گوگل]شوئنبرگ طرف دیگر دیالکتیک را نشان داد: کنار گذاشتن تونالیته
[ترجمه ترگمان]Schoenberg نشان دهنده طرف دیگر دیالکتیک است: رها کردن صدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adorno's medium theory and dialectic of subject and object is coterminous, which is the philosophy of Adorno's critical theory of culture industry.
[ترجمه گوگل]نظریه متوسط ​​و دیالکتیک آدورنو در مورد سوژه و ابژه با همدیگر است که فلسفه نظریه انتقادی صنعت فرهنگ آدورنو است
[ترجمه ترگمان]نظریه رسانه Adorno و دیالکتیک موضوع و موضوع coterminous است که فلسفه نظریه انتقادی آدورنو در صنعت فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He takes philosophy of dialectical materialism as his guidance and persists in analyzing and researching on psychological phenomena with dialectic and systematology.
[ترجمه گوگل]او فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی را راهنمای خود می‌داند و در تحلیل و تحقیق درباره پدیده‌های روان‌شناختی با دیالکتیک و نظام‌شناسی اصرار می‌ورزد
[ترجمه ترگمان]او فلسفه ماده گرایی دیالکتیکی را به عنوان راهنمایی خود مورد استفاده قرار می دهد و همچنان در تحلیل و تحقیق در مورد پدیده های روانشناسی با دیالکتیک و systematology ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper analyzes the dialectic thinking methodology of Mohist School.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل روش شناسی تفکر دیالکتیکی مکتب موهیست می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله، دیالکتیک تفکر و روش شناسی مکتب Mohist را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fractal theory builds tight dialectic relations among nature, society and thought in higher level.
[ترجمه گوگل]نظریه فراکتال روابط دیالکتیکی محکمی را بین طبیعت، جامعه و اندیشه در سطح بالاتر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]نظریه مقطعی باعث ایجاد ارتباط بین ماهیت، جامعه و تفکر در سطح بالاتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But by Dialectic is meant the indwelling tendency outwards by which the one-sidedness and limitation of the predicates of understanding is seen in its true light, and shown to be the negation of them.
[ترجمه گوگل]اما منظور از دیالکتیک، گرایش ساکن به بیرون است که به وسیله آن یک جانبه بودن و محدودیت محمولات فهم در پرتو واقعی آن دیده می شود و نفی آنهاست
[ترجمه ترگمان]اما به عبارت دیگر، گرایش indwelling به سمت بیرون است که در آن یک - sidedness و محدودیت of ادراک در نور حقیقی آن دیده می شود، و نشان داده می شود که نفی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is customary to treat Dialectic as an adventitious art, which for very wantonness introduces confusion and a mere semblance of contradiction into definite notions.
[ترجمه گوگل]مرسوم است که دیالکتیک را به عنوان یک هنر تصادفی در نظر بگیریم، که به دلیل بیهودگی بسیار سردرگمی و ظاهری صرف از تضاد را در مفاهیم معین وارد می کند
[ترجمه ترگمان]مرسوم است که با Dialectic به عنوان یک هنر اکتسابی رفتار کنیم، که برای بی قیدی، هرج و مرج و عدم تعادل را در تصورات معین به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لهجه ای (صفت)
accentual, dialectic, dialectical

منطقی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, logical, logistic, rational

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

مناظره ای (صفت)
dialectic, dialectical

گویشی (صفت)
dialectic, dialectical

انگلیسی به انگلیسی

• act of arriving at a conclusion by means of logical reasoning; logical discussion; art or science of discursive reasoning; logical contradiction used as a force to continue interaction between two opposing forces;
logical, rational, polemical

پیشنهاد کاربران

[معنای استعاری] بده بستان، دادوستد
مجادله
مباحثه ( از نوع بیان عقاید مخالف دو طرف بحث و جدل درمورد عقاید مخالف دو طرف بحث )
Dialectic refers to a method of reasoning or discussion that involves the exchange of logical arguments and counterarguments in order to arrive at a truth or a new understanding of a concept or idea

...
[مشاهده متن کامل]

دیالکتیک ( به فارسی: پیکار، سگالش یا دویچمگوییک ) به معنای مباحثه و مناظره است. دیالکتیک یکی از روش های فلسفه و نظریه ای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینه روش دیالکتیکی به یونان باستان و به طور مشخص به نظریات سقراط بازمی گردد.
به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ می دهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر، اجباری و ذاتیِ خرَد است.

منابع• https://poe.com/s/gFyeU36nmud2HLEmf2k0• https://en.wikipedia.org/wiki/Dialectic
جدل منطقی
با دیالکتیک میتوان به آگاهی سطح بالاتر پیشروی کرد
اتفاقی که در دیالکتیک میوفته به این شکله:
تز آنتی تز ====> سنتز
در واقع ایده ها ی صحیح ( ولی نه کامل ) در برابر ایده های مخالف که آنها هم صحیح هستند ( ولی نه کامل ) قرار میگیرند و طی دیالکتیک یک تلفیق ( سنتز ) رخ میده که ایده های جدید و ناب و سطح بالاتر به دست میاد
...
[مشاهده متن کامل]

ستیز گفتار _ ستیزگفتمان ( جدل )
- روشی ساختارمند برای یافتن حقیقت از بین ایده های مخالف و متضاد از طریق مباحثه و مجادله و استدلال منطقی
- مباحثه و استدلال منطقی در مورد ایده های مخالف هم و یافتن حقیقت از بین آنها
- گفتگو بر اساس استدلال منطقی
- گفتگوی منطقی
احتجاجی، استدلالی
تاثیر متقابل دو چیز ( معنای دوم آن )
منطق جدلی

بپرس