diagrammatically


باخطوط هندسی، بشکل هندسی

جمله های نمونه

1. She explained the whole problem diagrammatically.
[ترجمه گوگل]او کل مشکل را به صورت نموداری توضیح داد
[ترجمه ترگمان] اون کل قضیه \"diagrammatically\" رو براش توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This view is expressed diagrammatically in Figure
[ترجمه گوگل]این دیدگاه به صورت نموداری در شکل بیان شده است
[ترجمه ترگمان]این نما در شکل diagrammatically نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is invariably better to provide material diagrammatically, systematically or at least in well-structured short paragraphs rather than in flowing prose.
[ترجمه گوگل]ارائه مطالب به صورت نموداری، سیستماتیک یا حداقل در پاراگراف های کوتاه با ساختار مناسب به جای نثر روان، همیشه بهتر است
[ترجمه ترگمان]این امر همواره بهتر است که مطالب را به صورت سیستماتیک یا حداقل در پاراگراف های کوتاه با ساختار بندی کوتاه به جای نثر، فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The structure of the trie is shown diagrammatically in fig
[ترجمه گوگل]ساختار Trie به صورت نموداری در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار of در شکل fig نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The accompanying drawing diagrammatically illustrate an applicator for use with compositions of the present invention.
[ترجمه گوگل]نقشه همراه به صورت نموداری یک اپلیکاتور را برای استفاده با ترکیبات اختراع حاضر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The accompanying یک applicator برای استفاده با ترکیبات اختراع موجود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can then see this information expressed diagrammatically, as shown below.
[ترجمه گوگل]سپس می توانید مشاهده کنید که این اطلاعات به صورت نموداری بیان شده است، همانطور که در زیر نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]سپس می توانید این اطلاعات را همانطور که در زیر نشان داده شده است ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The landscape unit drawn diagrammatically illustrates the gentle rolling relief, with a peat - filled basin.
[ترجمه گوگل]واحد چشم انداز ترسیم شده به صورت نموداری نقش برجسته نورد ملایم را با حوضچه ای پر از ذغال سنگ نارس نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]واحد چشم انداز (diagrammatically)با استفاده از یک حوضچه پر حرارت، تسکین و آسودگی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Figure 1 diagrammatically explains the Cfengine process.
[ترجمه گوگل]شکل 1 به صورت نموداری فرآیند Cfengine را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ diagrammatically فرآیند Cfengine را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The circular and mutually reinforcing nature of the social production of facts about child abuse can be illustrated diagrammatically.
[ترجمه گوگل]ماهیت دایره ای و متقابلاً تقویت کننده تولید اجتماعی حقایق در مورد کودک آزاری را می توان به صورت نموداری نشان داد
[ترجمه ترگمان]ماهیت متقابل و تقویت متقابل تولید اجتماعی حقایق در مورد سواستفاده از کودکان را می توان به شکل diagrammatically نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The relationship between the functions discussed in this chapter is indicated diagrammatically on the flow chart shown.
[ترجمه گوگل]رابطه بین توابع مورد بحث در این فصل به صورت نموداری در نمودار جریان نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]رابطه بین توابع مورد بحث در این فصل نشان داده می شود که در نمودار جریان نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A number of traces etched on the surface of graphite pot are described diagrammatically.
[ترجمه گوگل]تعدادی از آثار حک شده بر روی سطح دیگ گرافیتی به صورت نموداری شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]تعدادی از آثاری که بر روی سطح یک دیگ گرافیتی ایجاد شده اند diagrammatically نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور نمایشی، به طور نموداری

انگلیسی به انگلیسی

• with a diagram, through the use of a diagram

پیشنهاد کاربران

بپرس