diagram

/ˈdaɪəˌɡræm//ˈdaɪəɡræm/

معنی: نما، طرح، جدول، شکل هندسی، خط هندسی، نمودار
معانی دیگر: شما، ترسیمه، دیاگرام، وانگار، نگاره، رونگاره، نمودار ساختن، شمای چیزی را نشان دادن، به صورت نگاره نشان دادن، نقشه، فرکن

جمله های نمونه

1. a diagram of the nervous system
نمودار سلسله ی اعصاب

2. frequency diagram
نمودار فراوانی

3. correlation diagram
(آمار) نمودار همبستگی

4. draw me a diagram of the engine!
نمودار موتور را برایم بکش !

5. The lecturer illustrated his point with a diagram on the blackboard.
[ترجمه گوگل]مدرس نظر خود را با نموداری روی تخته سیاه نشان داد
[ترجمه ترگمان]سخنران نقطه خود را با یک نمودار بر روی تخته سیاه نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is drawing a diagram, showing how the machine works.
[ترجمه گوگل]او در حال رسم نموداری است که نحوه کار دستگاه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او یک نمودار را ترسیم می کند و نشان می دهد که چگونه دستگاه کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Draw a simple diagram of the leaf structure.
[ترجمه گوگل]یک نمودار ساده از ساختار برگ رسم کنید
[ترجمه ترگمان]یک نمودار ساده از ساختار برگ رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teacher drew a diagram showing how the blood flows through the heart.
[ترجمه گوگل]معلم نموداری ترسیم کرد که نشان می داد چگونه خون در قلب جریان دارد
[ترجمه ترگمان]معلم یک نمودار نشان داد که نشان می دهد خون چگونه در قلب جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This diagram will illustrate what I mean.
[ترجمه گوگل]این نمودار منظور من را نشان خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این نمودار منظور من را نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A diagram represents things in only two dimensions.
[ترجمه گوگل]یک نمودار، اشیا را فقط در دو بعد نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نمودار نشان دهنده همه چیز در دو بعد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Compare this system to the one shown in diagram B.
[ترجمه گوگل]این سیستم را با سیستم نشان داده شده در نمودار B مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]این سیستم را با تصویر نشان داده شده در نمودار B مقایسه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can plot all these numbers on one diagram for comparison.
[ترجمه گوگل]برای مقایسه می توانید تمام این اعداد را روی یک نمودار رسم کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید همه این اعداد را در یک نمودار برای مقایسه شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first diagram is a view of the shop from the street, and the second shows it in section.
[ترجمه گوگل]نمودار اول نمایی از مغازه از خیابان است و نمودار دوم آن را در بخش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اولین نمودار، نمای فروشگاه از خیابان است، و دومی آن را در بخش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'd like you to look at the diagram which is halfway down page 2
[ترجمه گوگل]می‌خواهم به نموداری که در نیمه‌ی راه صفحه 2 است نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]از شما می خواهم به دیاگرام که در نیمه پایین صفحه ۲ قرار دارد نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نما (اسم)
face, view, facing, index, air, front, exponent, visage, surface, hue, diagram, superficies

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

جدول (اسم)
curb, list, schedule, tableau, table, chart, diagram

شکل هندسی (اسم)
diagram

خط هندسی (اسم)
diagram

نمودار (صفت)
diagram

تخصصی

[شیمی] 1- نمودار، نما، شما، ترسیمه، دیاگرام، طرح، وانگار، نگاره، رونگاره 2- جدول، نقشه، فرکن 3- نمودار ساختن، شماى چیزى را نشان دادن، به صورت نگاره نشان دادن
[عمران و معماری] نمودار - دیاگرام - ترسیمه - شما
[کامپیوتر] نمودار .
[برق و الکترونیک] نمودار
[نساجی] دیاگرام - نمودار - نقشه
[ریاضیات] نمودار، تصویر، وانگار، نما، نگاره، شکل، نمایش، نمودار خطی
[آمار] نمودار
[آب و خاک] نمودار، دیاگرام، طرح، نما

انگلیسی به انگلیسی

• drawing which accompanies an explanation; chart, plan
make a diagram
a diagram is a drawing which is used to explain something.

پیشنهاد کاربران

Organise" is preferred in British English, while "Organize" is the go - to choice in American English
diagram: نمودار، طرح
نمودار
توضیح تصویری

بپرس