diagnostics

/ˌdaɪəgˈnɑːstɪks//ˌdaɪəɡˈnɒstɪks/

معنی: امکانات عیب شناسی
معانی دیگر: امکانات عیب شناسی

جمله های نمونه

1. everyone admired her skill in diagnostics
همه چیره دستی او را در تشخیص بیماری ها تحسین کردند.

2. The lack of good diagnostic test isn't fortunate.
[ترجمه گوگل]فقدان تست تشخیصی خوب خوش شانس نیست
[ترجمه ترگمان]فقدان خوب تشخیص خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doctors depend on accurate diagnostic tools.
[ترجمه گوگل]پزشکان به ابزارهای تشخیصی دقیق وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]پزشکان به ابزارهای تشخیصی دقیق وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An intelligent computer will be an indispensable diagnostic tool for doctors.
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر هوشمند ابزار تشخیصی ضروری برای پزشکان خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر هوشمند ابزار تشخیصی لازم برای پزشکان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whether its diagnostics or anti-virus checks there are some very capable products that run under Windows.
[ترجمه گوگل]چه تشخیص تشخیصی و چه آنتی ویروس، محصولات بسیار توانمندی وجود دارد که تحت ویندوز اجرا می شوند
[ترجمه ترگمان]این که نشانه های تشخیصی یا ضد ویروس آن، برخی محصولات بسیار توانا هستند که در زیر پنجره ها اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The outline of its fibre-sinews flickered in viridian, while diagnostic ikons marched across the bottom of the screen.
[ترجمه گوگل]طرح کلی خطوط فیبر آن به صورت ویریدین سوسو می زد، در حالی که نمادهای تشخیصی در پایین صفحه نمایش می رفتند
[ترجمه ترگمان]در حالی که تصاویر تصاویر را در زیر پرده تشخیص می دادند، in از of و its در آن سو به سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The current diagnostic criteria for anorexia nervosa reflect this evolutionary process but they have yet to achieve the final category.
[ترجمه گوگل]معیارهای تشخیصی کنونی برای بی اشتهایی عصبی منعکس کننده این روند تکاملی است اما هنوز به دسته نهایی دست پیدا نکرده اند
[ترجمه ترگمان]معیارهای تشخیصی فعلی برای anorexia nervosa، این فرآیند تکاملی را منعکس می کنند، اما هنوز به مقوله نهایی نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The safety and diagnostic accuracy of early amniocentesis remains to be determined.
[ترجمه گوگل]ایمنی و دقت تشخیصی آمنیوسنتز اولیه هنوز مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]صحت و صحت تشخیص اولیه of اولیه هنوز مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This afternoon his doctors performed angioplasty after a diagnostic test showed significant narrowing of one coronary artery at two different sites.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر امروز پزشکان وی پس از انجام یک آزمایش تشخیصی باریک شدن قابل توجه یک شریان کرونر در دو محل مختلف، آنژیوپلاستی را انجام دادند
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر، پزشکان او angioplasty را بعد از یک آزمایش تشخیصی انجام دادند که یک کاهش قابل توجه از یک شریان کرونری در دو محل مختلف را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The purpose of the circuit board fault diagnostic aid is to assist the diagnosis performed using automatic test equipment.
[ترجمه گوگل]هدف از کمک تشخیص عیب برد مدار کمک به تشخیص انجام شده با استفاده از تجهیزات تست خودکار است
[ترجمه ترگمان]هدف از این کمک تشخیص خطا، کمک به تشخیص انجام شده با استفاده از تجهیزات تست اتوماتیک می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was sitting on a diagnostic bed in what was obviously a medlab of some kind.
[ترجمه گوگل]او روی یک تخت تشخیصی نشسته بود، در جایی که آشکارا نوعی مدال بود
[ترجمه ترگمان]او روی یک تخت خواب تشخیصی نشسته بود که مسلما از نوعی medlab بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They differed in the seemingly trivial but none the less diagnostic character of having not one but two pairs of antennae on their heads.
[ترجمه گوگل]آنها در ویژگی ظاهراً پیش پاافتاده اما در عین حال تشخیصی نداشتن نه یک بلکه دو جفت آنتن بر روی سرشان متفاوت بودند
[ترجمه ترگمان]این دو با هم اختلاف داشتند، اما هیچ یک از خصوصیات تشخیصی او جز دو جفت آنتن روی سرشان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Backers claim the pictures offer doctors a unique early-stage diagnostic window on blocked arteries and other coronary problems.
[ترجمه گوگل]حامیان ادعا می کنند که این تصاویر به پزشکان یک پنجره تشخیصی منحصر به فرد در مراحل اولیه در مورد عروق مسدود شده و سایر مشکلات کرونری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Backers ادعا می کنند که این تصاویر به پزشکان یک پنجره تشخیصی منحصر بفرد و منحصر به فرد را بر روی مسدود کننده های مسدود کننده و دیگر مشکلات قلبی ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our knowledge and ability to treat pelvic-floor disorders has benefited enormously from the availability of newer diagnostic and surgical approaches.
[ترجمه گوگل]دانش و توانایی ما برای درمان اختلالات کف لگن از در دسترس بودن رویکردهای تشخیصی و جراحی جدیدتر سود زیادی برده است
[ترجمه ترگمان]دانش و توانایی ما برای درمان اختلالات کف لگن به میزان زیادی از در دسترس بودن رویکردهای تشخیصی و جراحی جدیدتر سود برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The famous Wassermann diagnostic blood test for syphilis has been used for forty years.
[ترجمه گوگل]چهل سال است که از آزمایش خون تشخیصی معروف Wassermann برای سیفلیس استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]چهل سال است که آزمایش خون تشخیصی Wassermann famous برای سیفیلیس مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امکانات عیب شناسی (اسم)
diagnostics

تخصصی

[پلیمر] ناخوش شناسی، (علم) بیماری شناسی
[آمار] مباحث تشخیصی

انگلیسی به انگلیسی

• science of identifying disease through signs and symptoms

پیشنهاد کاربران

عیب یابی ( در کامپیوتر و الکترونیک )
مرض یابی، تشخیص بیماری ( در پزشکی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : diagnose
✅️ اسم ( noun ) : diagnostics / diagnostic / diagnosis / diagnostician / diagnosticity
✅️ صفت ( adjective ) : diagnostic / diagnosable
✅️ قید ( adverb ) : diagnostically
Diagnostics
نشانه های خرابی یا هر چیز ی که تشخیص بده عیب رو
Diagnostics fault detected
نشانه های خطا یا خرابی شناسایی شد
Symptomatic
Symptomatic tools
نشانه های یا ابزارهای بیماری
نشانه های مریضی یا هرچیزی که کسالت آدم ربط داره
شناساگرها

بپرس